واکنش معین به انتشار اخباری درباره رفت و آمد پنهانی‌اش به ایران قسمت آخر فصل چهارم «زیرخاکی» امشب پخش می‌شود (۸ فروردین ۱۴۰۳) احسان علیخانی از آغاز تولید فصل دوم جوکر خبر داد دفتر واشنگتن «ایران اینترنشنال» تعطیل شد + عکس ضرغامی: ایران، ارزان‌ترین بلیط اماکن گردشگری را دارد اسکارلت جوهانسون وارد «دنیای ژوراسیک» می‌شود؟ سعید راد در بیمارستان بستری شد فروش ۷ میلیارد تومانی سینما‌های خراسان رضوی در هفته اول ۱۴۰۳ برنامه تعطیلی سینما‌های کشور در شب‌های قدر شعرخوانی شاعران در محضر رهبر انقلاب + فیلم و متن برگزاری نشست علمی و فرهنگی «حسنه ماندگار» در مشهد واکنش قاضی شهریاری به اظهارات یکتا ناصر در اینستاگرام چه بود؟ قسمت چهاردهم ویژه‌برنامه افطار «هلال» امشب پخش می‌شود (۶ فروردین ۱۴۰۳) + تیزر انتشار اولین تصاویر از «اریک»، سریال جدید نتفلیکس | عروسک‌گردانیِ بندیکت کامبربچ یکتا ناصر و منوچهر هادی در دادسرای جنایی + عکس آمار پرفروش‌ترین فیلم‌ها در سینما‌های خراسان‌رضوی طی هفته‌ای که گذشت (۵ فروردین ۱۴۰۳) قسمت سیزدهم ویژه‌برنامه افطار «هلال» امشب پخش می‌شود (۵ فروردین ۱۴۰۳) + تیزر فیلم های پر فروش اکران نوروز ۱۴۰۳ تا ۴ فروردین + میزان فروش | تمساح خونی در صدر فیلم‌های سینمایی امروز تلویزیون (۴ فروردین ۱۴۰۳)
سرخط خبرها

هنرمند باید قدر بیند و در صدر نشیند

  • کد خبر: ۱۸۴۶
  • ۲۴ تير ۱۳۹۸ - ۰۹:۱۴
هنرمند باید قدر بیند و در صدر نشیند
روایتی از برپایی هم‌نویسی استادان خوش‌نویسی با عنوان «در انحنای روشن ایوان» در حرم مطهر رضوی

امیرمنصور رحیمیان | بعدازظهر بیست‌ودومین روز از تیرماه است. گرما روی آسفالت کف خیابان پیچ‌وتاب می‌خورد و بالا می‌رود. تصویر گنبد و گلدسته‌ها از دور، پشت هرم گرما موج برداشته است و تاب می‌خورد. گرما از ۴۲درجه تازه رسیده است به ۳۶درجه و هنوز هم گرم است، با این حال مسیرهای منتهی به حرم شلوغ و پرزائر است. صدای مولودی‌خوانی از موکب‌های کنار خیابان شنیده می‌شود. مولودی را با صدای بلند پخش می‌کنند و مردم تشنه و گرمازده برای گرفتن شربت نذری بی‌تابی می‌کنند. برای فرار از گرما از سایه گوشه پیاده‌رو راه می‌روم. نیروهای پلیس دائم درحال کنترل ترافیکند. بندگان خدا عرق‌ریزان از چهار جهت مثل ناظم‌ها ایستاده‌اند و ماشین‌ها را مجبور می‌کنند راه دیگری را برای رسیدن به حرم آقا انتخاب کنند.
از خودم می‌پرسم: «چرا برگزار کنندگان «در انحنای روشن ایوان» امروز را برای این حرکت هنری انتخاب کرده‌اند و چرا حرم را در شلوغ‌ترین روزش؟»
به «باب‌الجواد» که می‌رسم، از حجم آدم‌هایی که ایستاده‌اند تا به‌نوبت وارد حرم شوند، یکه می‌خورم. فضای ورودی‌های حرم، شور عجیبی دارد. قبل از ورود به حرم باید برگردم و کیفم را به صندوق امانات بسپارم. هرقدر التماس می‌کنم بگذارند با خودم ببرمش داخل، که درونش جز چند کتاب و قلم و دفتر و جعبه عینکم هیچ چیز پیدا نمی‌شود، به جایی نمی‌رسم. دفعه بعد که با یک دفترچه کوچک و یک خودکار می‌رسم به گیت بازرسی، آقایی را می‌بینم که همان چیزهایی را که من داشتم، با افتخار دارد می‌برد داخل. سرخوردگی‌ام زیاد دوامی ندارد؛ به محض دیدن گنبد و گلدسته‌های طلایی و بوی عطر خنک شناور در هوا، همه‌چیز را فراموش می‌کنم. به رسم ادب رو به گنبد و گلدسته می‌ایستم و سلام می‌دهم و بعد برای رسیدن به‌سمت محل برگزاری برنامه (که قرار است استادان خوش‌نویسی اشعار، احادیث و القاب حضرت علی‌بن‌موسی‌الرضا(ع) را نگارش کنند)، از اولین خادمی که می‌بینم، نشانی استادان خوش‌نویس را می‌گیرم.
بنده‌خدا‌ هاج‌وواج نگاهی به من می‌اندازد که تهش می‌شود «حالت خوبه باباجان؟ تو این شلوغی دنبال استاد خوش‌نویس می‌گردی؟» بی‌خیال استادان می‌‌شوم و می‌پرسم نزدیک‌ترین راهی که می‌توانم خودم را به صحن قدس برسانم، کدام است. با دست گنبد آبی‌رنگ کوچکی را آن‌طرف صحن وسیع جامع نشانم می‌دهد.
در محضر خوشنویسان
با دیدن هنرمندان(استاد یدا... کابلی، استاد محمدعلی سبزه‌کار و استاد رسول مرادی و ...) که در گوشه‌وکنار صحن قدس نشسته‌اند، تصوراتم از برنامه به چالش می‌خورد. شاید تصور من از این برنامه یا جایی که اثر هنری ارائه می‌کنند، مقداری غلط بوده است. پیش از این فکر می‌کردم لابد هنرمند باید قدر بیند و در صدر نشیند و اثر هنری باید به فراخور هنرش با آن رفتار شود نه اینکه مثل «حلیم» نذری هرکس یک تکه کاغذ را به‌زور از دست این و آن چنگ بزند و دست بگیرد و بایستد بالای سر استاد خطاط که «بنویسید یک چیزی رویش، استاد!»
مگر چه ایرادی دارد که همین برنامه با نظم و ترتیب اجرا شود؟ اینکه 100نفر استاد درجه یک را از تهران و مشهد و نیشابور و بقیه جاهای کشور جمع کنند یک‌جا(صرف‌نظر از هزینه‌ها و ایاب‌وذهاب و اقامت و دردسرهای دیگر) خودش کار بزرگی است و جای تقدیر دارد. این حرکت برای هنرمندان خوش‌نویس که مثل باقی اعضای جامعه هنرهای تجسمی در سایه سینما و هنرمندان آنجا زیست می‌کنند، بسیار ارزشمند است ولی به چه قیمتی؟ به قیمت اینکه استادان را با قلم و دفتر و دستک بنشانی یک گوشه صحن تا آفتاب از روی میز و صندلی‌های عاریه‌ای بلند شود و آن‌ها بنشینند؟ میز و صندلی‌هایی که یکی از خوش‌نویسان آخر مراسم با ظرافت و خنده می‌گفت: «ثواب دو ساعت نشستن روی این صندلی درب‌وداغون، برسد به روح پدر مرحومم!»
می‌خواستم مسئول این حرکت ارزنده را پیدا کنم و صمیمانه در گوشش بگویم: «اگر می‌خواستید ارتباطی بی‌واسطه بین هنرمند و مخاطب برقرار کنید، راهش این نبود که هنرمندان را در روز شلوغ و پرتردد تولد آقا، بنشانید وسط صحن. باور کنید همه هنرمندان از اینکه در حضور امام رئوف دست به قلم می‌برند، خوشحالند و به آن افتخار می‌کنند ولی احساس خوبی ندارد وسط زندگی و زیارت مردم باشی، آن‌هم با میزهایی که مردم برای عروسی کرایه می‌کنند. با آن صندلی‌های ناجور. گیریم که نظرتان بر لزوم عیدی دادن به زوار امام‌رضا(ع) با این سبک و سیاق و در این روز خاص بوده است ولی واقعا هنرمند باید روی صندلی پلاستیکی عرق بریزد و اثر هنری خلق کند تا نهایتاً اعلام شود که ۹۰۰اثر هنری بین مردم توزیع شده است؟ یک گوشه از رواق یا جایی مسقف را نمی‌شد به این کار اختصاص داد تا گرما کمتر آزاردهنده باشد؟ گرمایی که تا چند ساعت بعد از غروب هم از جان سنگ‌های مرمر سیاه کف و دیوارهای صحن بیرون می‌ریزد.»
به قول یکی از استادان که عجله داشت بعد از اتمام کار برود تا به سرویس‌های منتظر برسد: «این برای سومین سال پیاپی است که شرکت می‌کنم در این رویداد. سال‌های قبل داخل رواق بودیم. خنک بود و نظم داشت همه‌چیز. امسال نمی‌دانم چطور شد ما را آوردند اینجا؟ به‌هرحال ما خوشحالیم که هدیه‌ای ناقابل به زائر آقا دادیم. ان‌شاءا... خدا هم قبول کند، ولی خب، بابت این عیدی کلی عرق ریختیم.» می‌خندد و می‌رود تا به سرویس برسد. از دور یک‌ نفر داد می‌کشد و همه را دعوت به ملحق شدن به جمع می‌کند: «آقا! استاد! خانم محترم! زود باشید دیگه، سرویس‌ها رفتند».
هنوز چند نفر با کاغذهای ابر و باد در دست ایستاده‌اند بالای سر چند نفر از خوش‌نویسانی که از قافله عقب مانده‌اند. بالای سر یکی از استادان می‌روم و دستش را نگاه می‌کنم که روی کاغذ با هنرمندی می‌رقصد و اثری را از هیچ خلق می‌کند. مطمئنم با همه وجودش به کارش ایمان دارد. با اینکه هنرمند است و احتیاج به خلوت دارد، فقط معجزه ایمان است که آدم را این‌طور در این حجم شلوغی و ازدحام، آرام و سرخوش
نگه می‌دارد.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->