مژده رنگیان - میگوید ما هم مثل آقایان ۹۰ دقیقه در زمین چمن یکسان و با همان دروازهها بازی میکنیم، بااینتفاوت که قراردادهای ما دختران در بهترین حالت، همقیمت یک جفت کفش آقایان فوتبالیست است. بعد از ۱۵ سال زندگی با توپ و رسیدن به بالاترین سطح یعنی پوشیدن پیراهن تیم ملی، بزرگترین حسرت زندگی اش این است که پدر و برادرش بازیهای او را از نزدیک نمیبینند و حضور خانوادهاش در استادیوم و تشویق او، تبدیل به یکی از آرزوهای او شده است. سمانه چهکندی، بازیکن بیستونهساله تیم ملی ایران و عضو تیم شهرداری بم، بیشتر از ۱۰ روز است که جشن ششمین قهرمانی تیمش را در بم گرفت و با یک نشان طلایی به شهر خود، مشهد، بازگشته است؛ البته بدون تبریک و خوشامد ازسوی فوتبالیها و ورزشیها. چهکندی دختر همیشهخندان و خوشاخلاق تیم ملی فوتبال از دیار مشهد است؛ کسی که عوان پرافتخارترین بازیکن لیگ برتر فوتبال را بههمراه کوهستان خسروی کسب کرد. در لیگ دستهیک فوتسال با مشهد قهرمانی را تجربه کرد، با تیم ملی فوتسال یک قهرمانی غرب آسیا دارد و ۲ عنوان سومی در تورنمنت روسیه. در لیگ فوتبال، اما موفقتر از قبل ظاهر شد و یک قهرمانی با بالگستر ساری، قهرمانی با شنسا ساوه و ۶ قهرمانی با پیراهن تیم شهرداری بم و البته یک نایبقهرمانی و یک سومیبا همین تیم در لیگ برتر او را به بازیکن باارزش لیگ تبدیل کرد. او حالا درحالیکه در قله موفقیتهایش قرار دارد،
از همهچیز این مستطیل سبز دوستداشتنی میگوید، از تلخیها و شیرینیهاو بیمهریهایش.
۱۵ سال زندگی با فوتسال و فوتبال
از بچگی به فوتبال علاقه داشتم. در مدرسه هر زمان والیبال بازی میکردیم، تمامی توپها را با پا میگرفتم تا اینکه استعدادم را در رشته فوتبال شناختم. از مسابقات آموزشوپرورش شروع کردم. ۶ سال در فوتسال بودم و حالا هشتسالی میشود که در فوتبال هستم. سالهاست بیرون از مشهد بازی کردهام، زیرا تیمی نبوده و مجبور شدم بیرون از مشهد فوتبال را ادامه دهم. در این چند سال بمیها حمایت خیلی خوبی داشتند و هر سال با برنامهریزی پیش میروند. شرایط اسپانسری در فوتبال بانوان اصلا خوب نیست، تیم ما شرایط بهتری داشت؛ اما خیلی از تیمها از پسِ هزینهها برنمیآیند. سقف قرارداد بانوان ۶۰ میلیون است؛ درحالیکه در تیمهای آقایان ۶ میلیارد است. خیلی از بازیکنان هم مجانی بازی میکنند
هافبکی با ۶ گل ملی
در تیم ملیهافبک راست و چپ بازی میکنم، ولی در باشگاهی، هافبک وسط و راست که خودمهافبکراستبودن را بیشتر دوست دارم. در بازیهای ملی ۶ گلِ زده دارم که با تکتک آنها احساس غرور کردهام. امسال هم در لیگ برتر ۱۰ گل زدم، ولی، چون پستم تغیر کرد، تعداد گل کمتری به ثمر رساندم. فروردینماه با تیم ملی اعزام شدیم، مقدماتی ۲۰۲۰ در قطر بود که ایران صعود نکرد. هرسال تیم ملی فوتبال فقط نزدیک مسابقات اردو برگزار میکند. ما نیز، چون تمرینات کافی نداشتیم، حذف شدیم. اگر در طول سال تمرینات ادامه داشته باشد، قطعا آمادهتر خواهیم بود. مربی خارجی هم قبلا داشتیم، ولی نتیجه نگرفتیم؛ اما امسال حضور آقای عبدی به ما خیلی کمک کرد. با حجاب هم هیچ مشکلی نداریم و سالهاست که بازی با حجاب را تجربه کردهایم و هیچ مانعی برای ما نیست. اتفاقا در اعزامهای خارج از کشور، بازیکنان کشورهای دیگر لباسهای خود را با ما عوض میکنند تا آنها هم بازی با مقنعه را تجربه کنند و برایشان خیلی جالب است.
حسرت چمن آزادی برای دختران
چندین سال بازیکن لیگبرتری و عضو تیم ملی هستم، اما اصلا در ورزشگاه آزادی بازی نکردهایم و دختران فوتبالیست رنگ چمن آن را ندیدهاند. در فوتبال بانوان اسپانسر نداریم و حمایت نمیکنند. الان خیلی بهتر شده و در صفحههای مجازی بیشتر دیده میشویم. آن سالها به هرکسی میگفتیم فوتبالیست هستیم باور نمیکردند، ولی حالا میشناسند و استقبال میکنند. فصل پیش یک رسانه مجازی بخشهایی از بازیها را نشان میداد، ولی تلویزیون ما تابهحال حتی چند ثانیه از فوتبال دختران را نشان نداده است و در اخبار، از عکس فوتبال بانوان استفاده میشود.
داوری فوتسال، ایستگاه بعدی
اوایل برای خانواده درس اهمیت بیشتری داشت، ولی علاقه من را که دیدند، سختیهای این راه را قبول کرده و من را همراهی کردند و از آنها خیلی ممنون هستم. برادرم سعید در کودکی همبازیام بود و در کوچه یا پارکینگ با او بازی میکردم. فوتبال را چند سال دیگر هم ادامه میدهم، اما بعدش میخواهم داوری فوتسال را دنبال کنم و شاید پنجشش سال دیگر به عنوان داور قضاوت کنم.
گلایه از مدیران مشهدی
خاطرم هست از همان ابتدای فعالیتم در مشهد، مسئولان حمایتم نکردند تا همین امروز. اگر الان به جایی رسیدهام، فقط با تلاش خودم و خانوادهام بوده است. دوره قبلی مجمع انتخاب رئیس هیئت فوتبال بهعنوان نماینده فوتبال زنان حضور داشتم، اما امسال نامم را حذف کردند و گفتند شما در مشهد فعالیت نمیکنید و به همین دلیل حق رأی ندارید. وقتی هیچ ارزشی برای تنهابازیکن تیم ملی فوتبال بزرگسالان این شهر قائل نیستند، چه انتظاری میشود داشت که برگردیم و در مشهد بازی کنیم؟ این چند سال هر مدیری که آمده، فقط شعار تبلیغاتی در حوزه بانوان داده و خبری از اقدام نبوده است. فقط از رأی ورزشکاران خانم استفاده شده بود که اگر اقدامی میشد، من و دیگربچههای مشهدی مجبور نبودیم دور از خانه و در شهرهای دیگر بازی کنیم. مدیرانی هم که میآمدند ورزشی نبودند. در این مجمع اخیر خداراشکر تغییراتی ایجاد شد، به کادر جدید تبریک میگویم و خوشبختانه فاطمه شریف، یکی از بهترینهای فوتبال و فوتسال کشور، مسئولیت بانوان شهرش را برعهده گرفت که قطعا او بهتر میتواند ما بازیکنان را درک کند. ما در مشهد درحالحاضر چنین ملیپوشان جوانی داریم و از مسئولان میخواهم کارهایی که برای ما سالها قبل و حتی امروز انجام نشد، برای این دختران بااستعدادمان انجام دهند؛ زمین بدهند، مربی بیاورند و تلاش کنند تا این نسل ادامه داشته باشد. هربار که سر تمرین بچهها میآیم، از من میپرسند که تیمیخارج از استان هست که تست بدهیم تا در آن بازی کنیم؛ اما دوست داریم یک تیم مشهدی باشد که به آنها در شهر خودشان فرصت بدهد. مشهد یک تیم ملی فوتسال دارد، ولی همه بیرون از مشهد هستند.
تمرین در آسفالت پارکهای مشهد
من در این چند سال حتی یک بار هم در زمین چمنی در مشهد تمرین نکرده ام و همیشه در پارک یا در فضای اطراف محل زندگی ام بوده است. از این همه چمنی که در مشهد وجود دارد، گویا دختران سهمیندارند و من هنوز استادیومهای شهرم را ندیده ام. امیدوارم مدیران جدید چارهای بیندیشند یکی دو ساعت هم زمین چمن در اختیار دختران قرار بگیرد. از ما که گذشت و نسل سوخته بودیم، اما تلاش میکنم بچههای جدید فرصتی برای نمایش استعداد خود داشته باشند. همه سالهایی که ما چند بازیکن در پارکهای مشهد تمرین میکردیم، برفها را خودمان پارو میکردیم یا در پاییز برگها را جمع میکردیم تا بتوانیم روی آسفالت تمرین کنیم. برای تعویض لباس به سرویس بهداشتیهای پارک میرفتیم. بارها به ما اجازه تمرین نمیدادند. بارها به ما ایراد گرفتند و مجبور بودیم جای دیگری برویم. آقای نمازی برای ما خیلی زحمت کشید و به او مدیون هستیم. در سرما و گرما کنارمان بود و در حالی که چیزی به او نمیرسید صرفا به خاطر علاقه ما کنارمان بود. من، ارژنگی، شریف و پورمحمدیان در آن سالها سختیهای زیادی کشیدیم. مربیانم خانم غلامیو آقای نمازی که از شانزده سالگی تا الان به او کار میکنم و خانواده که همیشه حامیمن بوده اندکسانی هستند که میخواهم از آنها تشکر کنم.
دریغ از یک پیامک
هیچ حمایتی از من در مشهد نشده، مشهدیها هنوز هم من را نمیشناسند و با این شرایط تمایل ندارم در مشهد بازی کنم. همیشه با افتخار گفته ام مشهدی هستم و از آن دفاع کرده ام، ولی هنوز مشهدیها حق ما را نداده اند. ولی من بیشتر به هدفم در فوتبال فکر میکنم تا اینکه به بی مهریها و اینکه مثلا چرا تابهحال از من تجلیل نکرده اند. حتی خبری از یک پیامک معمولی هم نبود چه برسد به هدیه مانند شهرهای دیگر.
مردودی به خاطر فوتبال
یکی از خاطراتی که خودم دوستش دارم، مربوط به سالهایی میشود که در فوتسال آموزشگاهی بودم و هر بازیکن فقط ۳ سال در هر دوره، میتوانست در تیم حضور داشته باشد. سال سوم دبیرستان همه میگفتند امسال آخرین سال است، ولی من نمیخواستم خداحافظی کنم، از عمد نزدیک ۱۰ تجدیدی آوردم تا بتوانم سال بعد هم در تیم دبیرستان باشم. حس و حال مسابقات آموزشگاهی خیلی با لیگ فرق میکند و دوست داشتنی است و رقابت بالاست.