مرتضی اخوان - دمای 40درجه سانتیگراد ساعت14:30 ظهر پُرآفتاب تابستان مشهد تحت هیچ شرایطی زمان خوبی برای ورزشکردن نیست. در روزهایی که گرمای هوا بیداد میکند، آن قدرکه مدام از اخبار میشنویم که کودکان و سالمندان تا حد امکان از خانههایشان بهخاطر دمای بالای هوا و احتمال گرمازدگی خارج نشوند، فوتبال باشگاههای مشهد در گرمترین ساعت روز در حال برگزاری است! فوتبالی که در بیرمقترین سطح استانداردش در طول تمام سالهای فوتبال این خطه به سر میبردبا برنامهریزی عجیبوغریب در اصرار بر برگزاری مسابقات تحت هر شرایطی بیرمقتر شده و به راستی حرفی برای گفتن ندارد. دیدار 2 تیم شهید موسوی و ثامن از چهارچوب لیگ دستهدوم فوتبال بزرگسالان مشهد، آنهم درست ساعت14:30 بیستوششمین روز از تابستان98،بهانهای شد تا سری به ورزشگاه تختی بزنیم و ببینیم بازیکردن در این شرایط چه لذتی میتواند داشته باشد! روایت لحظهبهلحظه از تماشای یک دیدار از مسابقات فوتبال باشگاههای مشهدآن هم در گرمترین ساعت گرمترین روزهای سال می تواند بیانگر بسیاری از واقعیتهای فوتبال مشهد باشد.
صدای سوت گرما
سکوها تا چشم کار میکند، خالی است. آفتاب ظهر تابستان چنان به زمین سوار است که آسفالت و چمن مصنوعی و تارتان تختی شمارهیک، به کف پا میچسبد. اینجا استادیوم پیر و فرسوده شهر است که هر روز میزبان برگزاری حداقل 5 بازی در چهارچوب لیگهای باشگاههای مشهد و استان در ردههای سنی مختلف است؛ مسابقاتی که از ساعت10 صبح سوتش نواخته میشود و تا قبل از تاریکی هوا ادامه دارد. حرارت و هُرم گرمای زمین چنان بالاست که وقتی بازی را به تماشا مینشینیم، تصور میکنیم بازیکنان در سراب به توپ لگد میزنند. پزشک مسابقه که توی سایه دیواره جایگاه ویژه خزیده تا از آفتاب در امان باشد، میگوید: «تفاوت دمای اینجا که ما نشستیم تا آن وسط زمین که بازیکن میدود و میجنگد، 20 درجه است».
بیامان از زمین داغ
شماره 5 مشکی که گویی با لباس، زیر دوش بوده، سوی توپ یورش میبرد. شماره14 زردها که از راه میرسد، ساقبهساق میشوند و روی زمین میافتند. داور در سوت خودش میدمد. با این سوت حداقل چهارپنج بازیکن روی زمین ولو میشوند. 13مشکیها، 2 زردها، 11 زردها و...، هیچکدامشان مصدوم صحنه برخورد شماره 5 و 14 نیستند. همه آنها از فرط گرما بیطاقت و روی زمین ولو شدهاند. هنوز چندثانیهای نمیشود که باز همهشان از زمین به هوا میجهند. گویی طاقتشان نمیشود روی پلاستیک فشرده نابودشده بنشینند. میسوزند و سریع بلند میشوند. نه تاب ایستادن دارند و نه تاب نشستن. شاید فقط دویدن تا سرحدمرگ چارهشان باشد.
تشنهلب با آبگرمکنهای تختی!
دروازهبان بطری آبمعدنی چندبارمصرف(!) را روی سرش خالی میکند و میگوید: «آب سردکن نیست که، آبگرمکنه»! سهچهار بطری آبمعدنی بزرگ که بارها خالی و پُر شدهاند، توسط مربی تیمها مدام از آبسردکن یا به قول بازیکنان آبگرمکن رختکن داوران پُرآب میشود. اینجا کنار زمین حتی خبری از آب هم نیست. حجم زیاد بطریهای خالی آبمعدنی کنار رختکن تیمها به شکل تپه زبالهای جلبنظر میکند. درودیوار و وضعیت رختکنهای تختی هم که دیگر خاطره است، نه روایت. خاطره بیتدبیری و کممحلیهای مسئولان به استادیوم فرسوده و پیر شهر که دیگر رمقی برای نالیدن هم ندارد. اینجا بازیکنان برای 90 دقیقه دویدن زیر گرمای 40درجه و آفتاب سوزان ظهر تابستان فقط جرعه آب گرمی، در بطریهای آبمعدنی دهبارمصرف(!) مینوشند.
اعجاب شماره10 و نیمکتهای خالی
پوشیدن پیراهن شماره10 توسط گلر تیم مشکی هیچ تعجبی ندارد! مگر زمان برگزاری مسابقه و شرایطش چقدر درست است که حالا گلر بخواهد پیراهنیک، 12 یا 22 به تن داشته باشد. برگزاری بازی ساعت14:30 ظهر تابستان، گرمای بیش از 40 درجه سانتیگراد، شرایط و امکانات زیر صفر همهوهمه از تعجب پوشیدن پیراهن شماره10 توسط سنگربان تیم مشکی کم میکند. حتی نیمکت بدون بازیکن 2 تیم هم عجیب نیست؛ دوتیمی که 11 بازیکنشان 90 دقیقه در گرمای شدید میدوند و حتی یک بازیکن برای تعویض ندارند. نقصانی که شاید دیگر ربطی به کمبود امکانات و کمتوجهی مسئولان نداشته باشد، اما بیتردید متأثر از تفکر حاکم بر فوتبال باشگاهی مشهد است.
ضربههای بیجان به توپ خسته
توپ، خستهتر از هر بازیکنی، در زمین میدود. لگد هر بازیکنی که نای دویدن ندارد، توپ بیچاره را به اینسو و آنسوی زمین پرتاب میکند. داور در دقیقه30 هر نیمه وقت استراحتی میدهد تا بازیکنان به کنار زمین بروند و آبی به سروصورتشان بزنند؛ آبی از همان سهچهار بطری آبمعدنی که از شیر آب پُر شدهاند! دوباره که به زمین برمیگردند، خبری از جان تازه نیست و دوباره همان دویدنهای بیهدف توپ گرد از پی ضربات بازیکنان خسته. یکی از بازیکنان استوکهایش را نشان میدهد که توی زمین آفتابخورده، میخهایش شکستهاند. هیچ نشانی از فوتبال و زیباییهایش نیست. دست آخر هم نه تیم برنده کلاهی برای شادی دارد تا از سر بردارد و نه بازنده جانی برای گریه به تنش مانده است. حالا مسئولان فوتبال از برگزاری این فوتبال با این کیفیت و در چنین شرایطی دنبال چه هستند، کسی چه میداند!
اعتراض به سبک التماس
نفسش بالا نمیآید. میگوید: «با همین تیم هفته پیش ساعت8 صبح بازی کردیم و 5بر1 بردیم. گفتند چون پزشک سر مسابقه نبوده، بازی رسمی محسوب نمیشود و باید دوباره بازی کنید! حالا هم بازیمان را سر ظهر انداختند و نتیجهاش میشود این.» زردها 3بر0 به مشکیها میبازند. همان تیمی که ادعا میکنند وقتی صبح و در هوای خوب با آنها بازی کردند، 5بر1 فاتح میدان بودند. یکی دیگر از بازیکنان که صدای اعتراضش بالاتر است، میگوید: «من نمیدانم چرا همهاش بازیهای ما سر ظهر است و بقیه تیمها ساعت 8 و 9 صبح بازی میکنند!» او اضافه میکند: «قبلا پروژکتورها و نور ورزشگاه درست بود، بازیها بعدازظهر هم برگزار میشد؛ اما الان بهخاطر نبود نور، بازیها را مجبورند سر ظهر برگزار کنند.» انگار خرابی نور ورزشگاه پیر قرار است به هزارویک عیب دیگرش اضافه شود و کسی صدایش را درنیاورد.
لول آوردند، رول پهن نکردند
فقط چند متر آنطرفتر، تختی شماره2، فلاکت زمین اصلی مجموعه ورزشی پیر شهر را به نظاره نشسته است؛ تختی2 که خودش هم حالا یک سال بیشتر است درهایش قفل است و فقط گاهی زیرسبیلی کمانداران با سیبلهای تمرینیشان به آنجا میروند و کمان میاندازند! ماجرای تعویض چمن مصنوعی زمین شماره2 تختی حالا دیگر خاک ششهفتماهگی را میخورد؛ یعنی درست ششهفتماه میشود که وعدهها برای تعویض این چمن و برگزاری دوباره مسابقات و بهرهمندی از این زمین بوی خاکخوردن به خود گرفته است. رئیس وقت اداره ورزش و جوانان مشهد وعده داد و رولهای چمن مصنوعی با کشوقوسهای فراوان پایشان به تختی2 باز شد؛ اما دریغ از روشنشدن چشمها به پهنشدن این رولها روی زمین! گویی قرار نیست کاری درست و بهموقع انجام شود.