لیلا لاریچه - با لباسهای رنگارنگ پخش شدهاند وسط بولوار مجلسی غربی و مشغول وجین کردن علفهای هرز این خیابان هستند. از من که قرار است ساعت 7 ونیم صبح سرکار باشم زودتر سرکار آمدهاند و مشغول کار هستند. هرکدام لباسی به تن دارند و هرکدام یک رنگی با ترکیب لباسهایشان دارند و روی همان لباسها چادرهای رنگی را محکم به دور کمرهایشان بستهاند و چشم به زمین دارند که مبادا در میان سبزههای وسط بولوار یک علف هرز باقی بماند و بعد سرکارگر با فریادی آنها را بخواند و مزد یک روز را به دلیل یک دانه علف هرز، هرز کند! کارشان دقیقا به وسط بولوار مجلسی رسیده است؛ نزدیک چهارراه؛ نزدیک دفتر شهرآرا محله ما. ساعت نزدیک 8 است. کاغذ و قلمم را برمیدارم و میروم وسط خیابان. خیلیهایشان صورتهایشان را با تکهای پارچه پوشاندهاند و کلاهی لبهدار به سردارند طوری که اصلا صورتشان دیده نمیشود. طوری که خیالت هم برنمیدارد که زیر این نقابها دخترکانی نوجوان و جوان چهره پوشانده باشند. البته این استتار کردن فقط برای روی پوشاندن نیست بلکه بخشی از آن به دلیل گرمای تابستان و خاکی است که هنگام وجین کردن از زمین بلند میشود.
زنان وجینکار محله ما، از قلعه ساختمان اینجا آمدهاند. خدا قوتی میگویم و کنار یکی از آنها که جوانیاش برایم عجیب است، میایستم و بدون اینکه بخواهم بگویم خبرنگارم و قرار است صحبتها را منتشر کنم، با او هم صحبت میشوم.
چکار میکنی؟
علفهای هرز را میکنیم.
تا کی؟
تا ساعت 2 هستیم و باید دوتا چهارراه دیگر را هم امروز تمام کنیم.
چند نفر هستید؟
10 نفری هستیم.
از کجا آمدهاید؟
از سمت قلعه ساختمان.
ساعت کاری شما به چه صورت است؟
از ساعت 6 صبح اینجا هستیم. برایمان سرویس میگیرند و میآورند و باز دوباره با همان سرویس ظهر برمیگردیم.
با وانت؟
الان که با پراید آمدیم ولی قبلا شنیدهام که با وانت بار هم کارگرها میآمدند سرکار.
تو تا حالا سوار وانت نشدهای؟
نه سرکارگر ما خوب است و برای ما پراید میگیرد. همین امروز با دوتا پراید آمدیم.
چند سال است که برای وجین میآیی؟
سال اولی هست که میآیم. من 12 ساله هستم و تازه امسال آمدهام سر این کار.
درس هم میخوانی؟
لبخندی تلخ میزند و میگوید: بله مدرسه میروم.
کارت سخت نیست؟
نه کار خوبی هست فقط زیر تیغ آفتاب و در گرما خیلی اذیت میشویم. ولی به قول مادرم باید از دستمان کار بکشیم تا منت کسی را برای یک لقمه نان نکشیم.
خب چرا عصر نمیآیید؟
قانون است باید صبح بیاییم.
پول خوب میدهند؟
بله خیلی خوب است روزی 32 هزار تومان به هرکارگر میدهند. دستمزدها را هم آخر هر ماه حساب میکنند.
تا حالا شده پولت را ندهند؟
نه همیشه پول ما را دادهاند. البته پولها را به سرکارگر میدهند و او با ما تسویهحساب میکند. خودش هم برای هر کارگری که سرکار میآورد 5 هزار تومان پول میگیرد.
پس سرکارگر بیشتر کاسب است!
بله
شده تا به حال اتفاقی برای شما پیش بیاید یا خدایی نکرده تصادفی داشته باشید؟
من که تازه آمدهام و در این مدت اتفاقی پیش نیامده ولی از کسی هم نشنیدهام که کاری شده باشد.
وقت استراحت هم دارید؟
بله نیم ساعت وقت داریم که صبحانه بخوریم و باید بقیهاش را کار کنیم.
الان که هنوز دانشآموزی ولی بزرگتر که شدی دوست داری چه کاره شوی؟
خانم ما با این پولی که جمع میکنیم جهاز میخریم و میرویم خانه شوهر. دیگر پولی برای درس خواندن و دانشگاه رفتن نداریم. الان از این 10 نفری که اینجا هستند فقط یک نفر پیرزن است و بچه دارد بقیه همه 12 ساله یا 14-15 ساله هستیم و دختریم. در محله ما رسم نیست دختر درس بخواند به جای درس باید پول نان شبمان را دربیاوریم.