بنزین سوپر امروز در کدام جایگاه‌های مشهد توزیع می‌شود؟ (۶ اردیبهشت ۱۴۰۳) امتیاز ۶۰۰ میلیون تومانی برای دارندگان کارت ملی! نمک‌هایی که کاش نم نمک کم شوند! دلار وارد کانال ۶۲ هزار تومان شد (۶ اردیبهشت ۱۴۰۳) اختصاص بسته‌های ویژه مادران باردار به ۸۲۵ هزار خانوار خراسان رضوی افزایش ۴۸ درصدی واردات قهوه به کشور زمان برگزاری مزایده جدید شمش طلا اعلام شد+ جزئیات متوسط قیمت کالاهای خوراکی منتخب در مناطق شهری کشور مسیر دسترسی کشاورزان به یافته‌های علمی شرکت‌های دانش‌بنیان تسهیل می‌شود بازگشت دلار به کانال ۶۲ هزار تومان در بازار آزاد (۶ اردیبهشت ۱۴۰۳) معاون وزیر جهاد کشاورزی: خراسان رضوی می تواند پایلوت تولید نان کامل باشد + فیلم قیمت طلا و سکه در بازار امروز مشهد (۶ اردیبهشت ۱۴۰۳) | نرخ طلا ثابت ماند نقش قانون‌گذاری و نظارت بسیار ضعیف در حوزه ایمنی و بهداشت کار آخرین وضعیت اجاره خانه در مشهد | سهم اجاره در سبد هزینه خانوار بیشتر شده است تزریق ۵ هزار میلیارد تومان نقدینگی به بورس انرژی شناسه «یکتا» چیست؟ + نحوه تبدیل پروانه‌کسب کاغذی به الکترونیکی گوشت آفریقایی و تانزانیایی به ایران وارد می شود اجاره مسکن در منطقه طلاب مشهد چقدر نقدینگی لازم دارد؟ | تعدد فایل‌های کمتر از ۱۰۰ متر (۶ اردیبهشت ۱۴۰۳) عراق، اصلی‌ترین مقصد صادرات مرغ منجمد ایرانی ورق در بازار خودرو برگشت؛ قیمت‌ها صعودی شد | آخرین قیمت پژو، سمند، ساینا، شاهین، دنا و تارا (۶ اردیبهشت ۱۴۰۳) وزیر کار: مسکن، معیشت، اشتغال و دستمزد مهمترین دغدغه‌های جامعه کارگری است هفته کارگر رسید، تکلیف دستمزد کارگران مشخص نشد قیمت محصولات سایپا و ایران‌خودرو در بازار امروز | رقابت تارا و ۲۰۷ در مسیر گرانی (۶ اردیبهشت ۱۴۰۳) قیمت روغن مایع در بازار + جدول (۶ اردیبهشت ۱۴۰۳) هشدار برای خریدوفروش طلای عیارپایین و بدل‌اندازی به‌جای طلا در بستر سایت‌ها
سرخط خبرها

روایتی از دستمزد پایین قالی‌بافان و مشکلات بیمه‌ای پیش روی آن‌ها | رَج‌های رنج

  • کد خبر: ۷۲۸۵۰
  • ۱۲ تير ۱۴۰۰ - ۱۰:۵۹
روایتی از دستمزد پایین قالی‌بافان و مشکلات بیمه‌ای پیش روی آن‌ها | رَج‌های رنج
روایتی از دست‌های زخمی و دستمزد روزانه ۴۰ هزارتومانی قالی بافان و بیمه‌ای که اگر برقرار شود، بیمه عشایری است.

الهام مهدیزاده | شهرآرانیوز؛ «بردگی نوین. مگر بردگی شاخ و دم دارد که بگوییم نه، این بردگی نیست! از ۷ صبح بیدار پای دار قالی بنشینی و تا عصر بکوب گره روی گره بزنی. بافتن ۱۰ رج برای فرش دست‌باف سه در چهار می‌دانید چقدر گره می‌شود؟ به خدا بردگی است و کسی نیست بگوید چرا؟ قالی‌باف هم به‌خاطر بیمه مجبور است که تن به هر کاری بدهد. بعضی از این دلالان فرش می‌گویند مقاطی بباف. برای هر مقاط ۴۰ هزار تومان می‌دهند. هر مقاط (اصطلاح فرش‌بافی) ۱۲ هزار گره است که اگر بخواهی ببافی، آن هم با آن نقشه‌های پرکاری که آنان دارند، حداقل ۳ روز طول می‌کشد. یعنی روزی ۱۰ هزارتومان!» با مکثی کوتاه و دستی که به تاروپود دار کشیده می‌شود، ادامه می‌دهد: این ظلم به کارگری است که هنر دستش را تا پنج‌برابر می‌فروشند!

 

خدیجه خانم یکی از بافندگان فرش دست باف است که دار قالی اش در خانه برپاست. با وجود کرونا تأکید می‌کند که مصاحبه داخل خانه اش باشد؛ «می دانم کروناست و باید رفت وآمد‌ها را محدود کنیم، اما چاره ندارم. شاید همان موقعی که من آمدم روزنامه که با هم صحبت کنیم، بازرس آمد. خانه نباشیم، بیمه ما را قطع می‌کنند.» بوی چای دم کشیده اش تا جلو در راه کشیده است. با روی خوش حال واحوال می‌کند و با اشاره دست، مسیر را نشان می‌دهد؛ «چه به موقع رسیدید. طیبه خانم هم یک ربعی می‌شود که رسیده است... بنده خدا در این هوای گرم از روستای گرجی خودش را رساند. به او گفته بودم قرار است شما بیایید تا از مشکلات قالی بافان بنویسید.» همان طورکه حرف می‌زند، پرده جلو در را کنار می‌زند. خانمی با دو دختر داخل اتاق هستند؛ «طیبه خانم با دخترشان آمده اند... بفرمایید.»


کلاف مشکلات نخ و نقشه قالی

دار قالی. نخ‌های رنگارنگ آویزان از دار قالی. کاسه‌ای پر از قرص و عینکی که دسته اش را از زیر یکی از تار‌های دار قالی رد کرده اند تا دم دست باشد.
خدیجه خانم صحبت از مشکلات را تا ریختن چای، به طیبه خانم می‌سپارد و با این سفارش، خودش را به آشپزخانه می‌رساند. طیبه خانم مثل کلاف سردرگم نمی‌داند بیان مشکلات را چگونه شروع کند؛ «از کجا بگوییم، از دردسر‌های بیمه، از نخ و نقشه‌هایی که با دلار بالا می‌رود یا از ماندن فرش‌ها روی دستمان.» به پشت سرش و خدیجه خانم که درحال آماده کردن استکان هاست، نگاه می‌اندازد و می‌گوید: خدیجه خانم! از بیمه بگویم؟


با جواب مثبت خدیجه خانم، شروع می‌کند؛ «۹ سال قبل بود که برای بیمه شدن در مرکز فنی وحرفه‌ای امتحان دادیم. بعد از قبول شدن در امتحانات و عضویت در اتحادیه فرش بافان دست باف بیمه شدیم. من و خدیجه خانم خودمان سرپرست خانواده هستیم. چون بیمه نداریم، این بیمه می‌تواند پشتوانه‌ای برای ما باشد. سال‌های اول با یارانه‌ای که می‌دادند، پول بیمه را می‌دادیم. اما الان هر سه ماه، ۵۷۰ و خورده‌ای (هزار تومان) باید پول بیمه بدهیم.»
خدیجه خانم با سینی چای می‌آید و هم زمان که چای تعارف می‌کند، این جمله را زیر لب می‌گوید: کاش فقط پول بیمه باشد.


خدیجه خانم کنار دار قالی اش می‌نشیند. دسته عینکش را از داخل تارهای قالی بیرون می‌کشد و نگاهی به کاسه‌ای پر از دارو می‌اندازد. با دست چند دارو را زیر ورو می‌کند و از میان دارو‌ها یک قرص را بیرون می‌کشد؛ «موقع بافتن قالی باید حواست جمع باشد که یک گره اشتباه نزنی، وگرنه کل نقشه خراب می‌شود. گاهی آن قدر به مغز فشار می‌آورد که اعصاب و روانت به هم می‌ریزد. به خاطر کار قالی باقی و فشار عصبی، دارو می‌خورم. اگر یک روز این دارو را فراموش کنم، دچار حمله عصبی می‌شوم.»


او مشکل بیمه را به زمان‌های کوتاهی که برای بافت قالی به آنان می‌دهند، ارتباط می‌دهد و می‌گوید: بخشی از پول بیمه را دولت می‌دهد؛ برای همین باید هر چند وقت، یک قالی جدید ببافیم. بازرسان نیز دوره‌ای بازرسی کنند تا عملکرد ما برای رد شدن بیمه تأیید شود. سال‌های اول برای بافتن قالی ۵۰ در ۷۰ به ما یک سال مهلت می‌دادند، اما الان فقط پنج ماه فرصت داریم که قالی را تمام کنیم.
آن طــــور کـه خدیجــه و طیبه خانم مـــی گویند اگر در این مدت نتوانند قالی را تمام کنند، بیمه آن‌ها قطع می‌شود.


هنرمان روی دستمان باد می‌کند!

نکته دیگری که این بانوان قالی باف به آن اشاره می‌کنند، این است که حتی اگر ساخت قالی را در موعد مقرر به پایان برسانند، خریداری وجود ندارد تا این تابلوفرش‌ها و قالیچه‌ها را بخرد. طیبه خانم همراه خودش چند تابلوفرش را که با توجه به موعد بیمه بافته و تمام کرده، همراه خودش آورده است و از گذشته می‌گوید، سال‌هایی که به اذعان او خیلی دور از تصور و خاطره نیستند. از میان تابلوفرش‌های بافته شده‌ای که روی دستش مانده است، یکی را بیرون می‌کشد. نقشه یک گلدان گل بهاری است. سایز تابلو فرش حدودی همان ۵۰ در ۷۰ است.

 

دستی روی دست‌رنجش می‌کشد و می‌گوید: سال ۹۶ نخ و نقشه این تابلوفرش را ۳۵۰ هزار تومان می‌خریدم. تازگی برای همین تابلوفرش رفتم نخ و نقشه بخرم، به من گفتند باید یک میلیون و ۸۰۰ هزار تومان پول بدهم! تازه این فقط پول نخ و نقشه است. بماند که برای هر فرش باید پود ضخیم، نخ القاج (نخ القاج یا ارقاج نخ ضخیمی است که بعد از رج بافت به صورت سراسری کشیده می‌شود) پود نازک و... بخریم. حساب کنید چقدر زیاد می‌شود.
این خانم بافنده داستان نادیده گرفتن رنج بافته شدن رج‌های یک فرش را فقط داستان خودش نمی‌داند. می‌گوید: همه ضرر می‌کنند، غیر از دلال و بازرگان. دلیل حرفش هم بیرون ریختن پشم گوسفندان است، چیزی که می‌تواند ماده اولیه تولید فرش‌های پشمی دست باف باشد.


۱۲ هزارگره، ۴۰ هزارتومان!

حرف‌های آخر طیبه خانم درباره قالی بافی این است: از همه جا رانده و از همه جا مانده ایم. اگر خودمان فرش ببافیم، با این گرانی نخ و نقشه، نمی‌توانیم نقشه‌های گران برداریم. از طرفی بازاری‌ها این قالی‌های دست باف را ارزان‌تر از پول نخ و نقشه از ما می‌خرند. اگر هم بخواهیم برای مردم کار کنیم (منظور کارگاه قالی بافی است)، بد از بدتر است! یک کارگاه چند کوچه بالاتر از خانه ماست که داخل آن دار قالی ۱۲ متری گذاشته اند و چند قالی باف دارد. یک بار سری به آنجا زدم. مسئول کارگاه گفت که برای هر مقاط ۴۰ هزارتومان می‌دهد.

 

هر مقاط ۱۲ هزارتا گره دارد که حداقل از ۷ صبح تا ۴ یا ۵ بعدازظهر با سرعت خیلی زیاد باید گره بزنی؛ جوری که حتی ممکن است دستت را با تیغ و نخ ببری. به او گفتم خیلی کم است، گفت همین است و بیشتر نمی‌دهد. چند قالی باف جوان دارد که طفلی‌ها هیچ کدام بیمه نیستند. این واقعا بردگی نیست؟ اینکه هشت ساعت کار کنی و ۴۰ هزار تومان بدهند؟ گفتم برای خودم ببافم و روی دستم بماند، بهتر از آن است که برای کسی ببافم که می‌خواهد از نور چشم کارگر و حق او به نان و نوایی برسد. مگر بندگی شاخ و دم دارد که بگوییم در این دوران دیگر بردگی نیست؟ این خود بردگی است.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->