ویدئو| جزئیات پرونده زمین خواری به ارزش ۳ هزار میلیارد تومان در آستارا واژگونی پراید در جاده نیشابور به سبزوار ۴ کشته و مصدوم برجای گذاشت (۹ فروردین ۱۴۰۳) ممنوعیت ترافیکی شب‌های قدر سال ۱۴۰۳ در مشهد اعلام شد ظرفیت قطار‌های منتهی به مشهد در شب‌های قدر افزایش می‌یابد؟ (۹ فروردین ۱۴۰۳) کاهش ۸ درصدی تردد خودرو‌ها در ورودی‌های خراسان رضوی (۹ فروردین ۱۴۰۳) اولین واکنش فرزند آیت الله علم الهدی به شایعه مشارکت در یک هلدینگ گردشگری مه گرفتگی و غبار محلی در جاده‌های خراسان رضوی (۹ فروردین ۱۴۰۳) دستگیری قاچاقچی حرفه‌ای در تهران| ۲۲ کیلوگرم شیشه کشف شد (۸ فروردین ۱۴۰۳) انفجار چاه فاضلاب جان مرد اردبیلی را گرفت (۸ فروردین ۱۴۰۳) بازرسی از ۳۴۷ داروخانه‌ در سطح شهر مشهد| با افراد متخلف برخورد می‌شود (۸ فروردین ۱۴۰۳) جمع‌آوری مواد غذایی فاسد و پلمب مراکز توزیع مواد غذایی در قوچان (۸ فروردین ۱۴۰۳) کشف اموال مسروقه ۱۰ میلیاردی در شیروان| سارق دستگیر شد (۸ فروردین ۱۴۰۳) دستگیری سارقان سیم و کابل برق در میانه (۸ فروردین ۱۴۰۳) یک کشته و ۲ زخمی در تصادف ۲ موتور سیکلت با پاترول در جاده بابل (۸ فروردین ۱۴۰۳) انفجار هولناک مسجد موسی بن جعفر تبریز + ویدئو افزایش مبلغ وام خرید و ودیعه مسکن نخبگان ویدئو | خفگی چوپان همراه با ۱۰۰ رأس گوسفندش در تریلی (۸ فروردین ۱۴۰۳) تعیین تکلیف معوقات مالیاتی ۱۵ هزار میلیارد ریالی گروه موسوم به امیرمنصور آریا
سرخط خبرها

روایت‌های کرونایی | در باب امیدواری

  • کد خبر: ۸۳۸۲۲
  • ۲۱ مهر ۱۴۰۰ - ۱۶:۴۱
روایت‌های کرونایی | در باب امیدواری
محمد امانی - نویسنده

اگر سن شما بیش از ۳۰ باشد، احتمالا آن دورانی را به خاطر می‌آورید که هر محله یک نانوایی بیشتر نداشت و نان، قوت غالب خانواده‌های پرجمعیت بود و به همین علت صف‌ها آن قدر طولانی می‌شد که گاهی نفرات آخر صف ناچار بودند دست خالی به خانه بر گردند. در این میان همیشه کسانی بودند که در میان پراکنده شدن افراد انتهای صف و با وجود اخطار محکم شاطر به اتمام نان، همچنان با اندکی امیدواری منتظر می‌ماندند تا بلکه شاطر در تخمین تشت خمیرش، اشتباه کرده باشد و حتی اگر شده با یک قرص نان به خانه برگردند.

با وجود اینکه همیشه سعی می‌کردم به موقع برای خرید نان به صفوف درهم پیچیده ملحق بشوم، گاهی هم می‌شد که جزو همان دسته‌ای قرار می‌گرفتم که شاطر با اشاره دست‌های خمیری اش فرموده بود نان به ما نخواهد رسید. نوجوان بودم، اما شرم دست خالی به خانه برگشتن را با تمام وجود احساس می‌کردم و هراس اینکه شب را گرسنه بمانیم، تا درگاه خانه بر شانه هایم سنگینی می‌کرد. هرچند همیشه همسایه‌ای یافت می‌شد که دو نان اضافی در سفره داشته باشد و هیچ خانه‌ای بی نان نمی‌ماند. چیزی که باعث شد آن دوران را به یاد بیاورم، دیدن کارگر‌هایی است که صبح‌های زود دور میدان می‌بینمشان.

میانشان از هر نسلی یافت می‌شود؛ از نوجوان‌های لاغر گرفته تا پیرمرد‌های خمیده که بقچه و ساکشان را از سرما روی سینه چسبانده اند و چشم می‌کشند، بلکه ماشینی از راه برسد و برای کاری یک روزه چندنفری شان را سوار کند. شاید این از ویژگی‌های فصول سرد سال باشد که وقتی در ماشین گرم و راحتت نشسته ای، بیشتر حواست به آدم‌هایی است که همان لحظه سرما گونه هایشان را می‌آزارد. غروب‌ها که از سر کار برمی گردم، می‌بینم که از جمعیت صبح کارگران جویای کار کاسته شده است. لابد عده‌ای همان اول صبح کاری یافته اند و تا این ساعت هم مزدشان را گرفته اند و با غرور در راه خانه هستند.

عده‌ای هم احتمالا بعد از چند ساعت بیهوده نشستن، خسته شده  و پیش از ظهر به خانه برگشته اند تا شاید فردا بخت با آن‌ها یار شود و کسی مچ دستشان را بگیرد و برای کاری با خود ببردشان. عده کمی هستند که تا نزدیکی‌های تاریکی همچنان منتظرند و چشم به راه دارند. به صف‌های طولانی نانوایی فکر می‌کنم و با خودم می‌گویم این‌ها همان‌هایی هستند که با وجود هشدار شاطر هنوز در صف ایستاده اند و امیدوارند شاطر در تخمین نان‌های توی تنور اشتباه کرده باشد.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->