ره‌باغ بهشت؛ بهشت آثار تاریخی مشهد ابلاغ دستورالعمل بهره‌برداری و نگهداری بوستان‌ها و سایت‌های بانوان در مشهد اراده قاطعی برای توقف فعالیت پیمانکار معدن دیزدر وجود ندارد | چوب حراج به میراثی ۴۰۰۰ ساله معضل تجمع مراکز درمانی در  احمدآباد مشهد با ابزار‌های تشویقی حل می‌شود استاندار خراسان رضوی: روح معنوی اسلام در بناها بروز می‌کند طراحی داشبورد مدیریتی جرائم و تخلفات شهری در مشهد | اولین داشبورد جرائم شهری در کشور آغاز عملیات اجرایی احداث بزرگ‌ترین دهکده مدرن ورزشی شرق کشور در مشهد افزایش تعداد عرضه کنندگان لباس‌های مستعمل در مشهد درباره شکل‌گیری بولوار شهید قرنی مشهد| قصه ۶۰ ساله «قرنی» تاسیس چند مرکز خلاقیت و نوآوری تا پایان دوره ششم شورای اسلامی شهر در مشهد تخصیص ۴‌میلیارد تومان برای بهسازی پیاده‌رو‌های برخی محلات منطقه ۳ شهرداری مشهد ویژگی‌ شهر ترمیمی وجود المان‌های طبیعی در آن است | المان‌های شهری مشهد به صورت دائم جانمایی شود در یک‌صدوسیزدهمین جلسه علنی شورای اسلامی شهر مشهد مقدس چه گذشت؟ (۳ اردیبهشت ۱۴۰۳) | هر ماه ۱۰ تا ۱۵ دستگاه اتوبوس جدید وارد چرخه خدمات‌رسانی می‌شود تصویب طرح تفصیلی ۲ منطقه منفصل مشهد | پایان بلاتکلیفی ۱۲ ساله قرقی و مهرگان اعمال قانون ۱۶۰۸ دستگاه خودرو حادثه ساز در مشهد | ۶۵ دستگاه خودرو متخلف توقیف شدند (۳ اردیبهشت ۱۴۰۳) جدیدترین آمار ساختمان‌های ناایمن مشهد اعلام شد شهرداری مشهد به حوزه نوآوری و خلاقیت وارد می‌شود+ فیلم تعداد فوتی‌های مشهد در سال ۱۴۰۲ اعلام شد احداث تقاطع غیرهمسطح مشهد-شاندیز-طرقبه در سال ۱۴۰۳ افزایش ۵/۵ برابری دوچرخه‌های اشتراکی در مشهد
سرخط خبرها

امان از آن قیچی کج

  • کد خبر: ۱۱۸۵۰۷
  • ۰۳ مرداد ۱۴۰۱ - ۱۲:۴۵
امان از آن قیچی کج
سلمان نظافت یزدی - شاعر و روزنامه نگار

حاشیه میدان طبرسی سر نبش کوچه سیابون امروز آدرس یک ساختمان بلند و بالاست، اما روزگاری آدرس آدم‌های زیادی در نانوایی سنگک، پلاستیک فروشی اصغرِ مُلاباجی، اسباب بازی فروشی آقای نخودی و سیرابی فروشی آقارضا بود. آقا رضا زودتر از همه این آدم‌ها مُرد. او قبل از اینکه آدرسش محو شود، مُرد.

آقارضای سیرابی با آن قیچی کجش که بیشتر کاسب‌های آن راسته را در عصر‌های تابستان میان شلوغی بی اندازه کوچه سیابان (سیاه آب یا سیابون) سیر کرده بود، برای زائران زیادی با دست‌های پر از عروسک و نبات و شکلات راه راه مشهدی، سیرابی داغ برش زده بود و رویش آبلیمو ریخته بود تا برای ادامه روزشان جان بگیرند، قبل از اینکه نوسازی شروع شود، مرد.

آقارضا سیرابی صبح می‌رفته دنبال سیرابی تازه یا از کشتارگاه برمی گشته که یک ماشین می‌کوبد به او و هندای هفتاد قرمز رنگش، به او و خورجین‌های پر از سیرابی اش و بعد همان سر تیر جان می‌دهد.

شاید آن قیچی کج و تیز هم همراهش بوده آن لحظه، همان قیچی کج و تیز که گاهی صدایش را در سرم می‌شنوم. آن قیچی شاید بیست سال پیش گم شد، اما پس چرا در سر من زنده است؟

آن قیچی بعد‌ها برای من شد نماد نوسازی، افتاد به جان کوچه‎های اطراف حرم، به جان خانه‌های اطراف حرم، افتاد به جان قبر میر، افتاد به جان سیابون، افتاد به جان نانوایی عراقی ها. زائر‌ها و کاسب‌ها داشتند در آن کوچه خرید می‌کردند، چانه می‌زدند و آن کنار صدای «آقاجون قربونتم، آخه من مهمونتم...» از ضبط قدیمی نوارفروشی پخش می‌شد را بُرید و گم کرد.

آن قیچی آدم‌ها را تبعید کرد به آلبوم‌های عکسشان، کوچه‌های قدیمی را تبدیل کرد به خاطراتی دور، آب انبارها، حمام‌ها و هرچیزی که‌ می‌شد با آن به برشی از مشهد قدیم رسید را بُرید.

تابستان‌های زیادی را در آن کوچه جلو مغازه پلاستیک فروشی اصغرِ مُلاباجی چرخیدم، وقتی آن قیچی به راه افتاد من نوجوان بودم و‌ نمی‌دانستم، کوچه‌ها و آدم‌ها اگر بمیرند و قیچی شوند، از بین نخواهند رفت، می‌روند گوشه‌ای در سرت پنهان می‌شوند و بعد به یادت می‌آورند که حاشیه میدان طبرسی سر نبش کوچه سیابون آدرس جایی است که بخشی از خاطرات چند تابستانت در آن دفن شده است و بعد با آدم‌هایی روبه رو می‌شوی که هرکدام یک تکه از خاطراتشان را قیچی نوسازی بریده است.

امان از آن قیچی کج

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->