زینبی| محمود برکچی حجره کوچکی کنار مسجد دارد که عبارت «فرش برکچی» را با چسبهای قرمز رنگ و رو رفته روی شیشهاش چسبانده و یکی از نقطههای «چ» هم شبیه به بقیه بازار بزرگ مشهد دیگر نیست. هشتادساله است و سالهاست که شغل پدرش را زیر همین بازارچه ادامه میدهد. او میگوید: «پدرم فوت کرده است اما حدود 70سال است که ما در این بازار حجره داریم. بازار از سال40 بازار فرش شد. از قدیمیها بیشترشان فوت کردهاند و تعداد کمی هنوز نفس میکشند. خاطرم هست پشت ساختمانهای بازار همه خانه بود که خیلیهایشان تخریب و بعضی هم به انبار تبدیل شدهاند. بازار اینجا به شکل گنبدی و کف آن آجرپوش بود که حالا آسفالت شده است. از شکل مغازهها هم اگر بخواهید بدانید، باید بگویم که همه ضربی بود و حالت گنبدی داشت و بالایش کاهگل بود. پایههای پهنی داشت که تخریبش کردند و به شکل الان ساختند.» برکچی درباره رفتوآمد مردم در اطراف حرم هم اینطور میگوید: «اصل رفتوآمد مردم از اینجا بود. خیابان خسروی و ارگ نبود. الان در این بازار یک مسجد هست که از قدیم بوده و بالای آبانبار ساخته شده است. حتی مسجدش هم به شکل حیاطدار بود. یادم هست که حوضی داشت که آبش را از چاه آب میکشیدند و وضو میگرفتند که بعد به این شکل تغییرش دادند.
زورمان به تخریب بازار نرسید
بازاریها در روال انقلاب نقش مهمی داشتند؛ چه برای تأمین مخارج و چه برای ایجاد همبستگی. بازار فرش هم نقش مهمی در این جریان داشته که برکچی چیزهایی در خاطرش مانده است: «زمان انقلاب بازار را میبستند و مبارزه میکردند. حتی یادم هست که ولیان نیمه شعبان اینجا را چراغانی کرد و مردم چراغها را خاموش کردند و گفتند ما عید نمیخواهیم.» او درباره تخریب بازار هم اینطور نظر میدهد: «زمان تخریب مردم کمی مقاومت کردند، ولی زورشان نمیرسید. اینجا کاروانسراها و سراهای زیبایی بود که همه را تخریب کردند؛ سرای سلطانی، محمدیه، ملائکه، مینو، سودمند، سیگاری از آن جمله بودند. هر سرا هم متعلق به صنف خاصی بود. مثلا در سرای ملائکه همه کفشفروش بودند یا در محمدیه همه برنجفروش بودند. سرای آهنفروشها و سرای فیروزهتراشها هم بود. هر قسمت بازار یک شغلی داشت اما حالا فقط خاطرههایشان در ذهن ما پیرمردهای زیر بازارچه مانده است و بس.»