سرخط خبرها

جنگ ادامه دارد!

  • کد خبر: ۴۱۷۴۷
  • ۱۶ شهريور ۱۳۹۹ - ۱۱:۵۸
جنگ ادامه دارد!
محمدعلی بیاتی به‌واسطه تحصیلات و ارتباطاتی که با مساجد محله نظام دوست دارد، مسئولیت نمایندگی مساجد محله، روابط عمومی و حقوقی را در شورای اجتماعی محله بر عهده دارد. او پیش از این در خدمت نظام ارتش جمهوری اسلامی بوده و در مناطق عملیاتی و زمین‌های آلوده به مواد منفجره مسئولیت پاک‌سازی را بر عهده داشته است.
فرنود فغفور مغربی | شهرآرانیوز؛ او عضو شورای اجتماعی محله نظام دوست (عباس‌آباد) است. محمدعلی بیاتی به‌واسطه تحصیلات و ارتباطاتی که با مساجد محله دارد مسئولیت نمایندگی مساجد محله، روابط عمومی و حقوقی را در شورای اجتماعی محله بر عهده دارد. او پیش از این در خدمت نظام ارتش جمهوری اسلامی بوده و در مناطق عملیاتی و زمین‌های آلوده به مواد منفجره مسئولیت پاک‌سازی را بر عهده داشته است. پس از سال‌ها تلاش در این بخش به عارضه شدید تنفسی دچار شده و مفتخر به جانبازی شده است.
 
خاطرات او در سال‌های پاک‌سازی سرزمین اسلامی و فعالیت‌های او پس از دوره جانبازی محور گفت‌وگوهایمان است. صداقت و سادگی در کلام و شور و انگیزه در رفتارش برای هرکسی می‌تواند الگو باشد.
 
 

خودتان را معرفی کنید و بگویید چگونه جذب ارتش شدید؟

متولد ۱۳۶۱ در روستایی دور از رفاه و امکانات در حوالی تربت حیدریه هستم و اکنون ساکن عباس‌آباد مشهد هستم و لیسانس حقوق دارم و منتظر نتیجه آزمون کارشناسی ارشد هستم. قصد دارم در آزمون وکالت امسال هم شرکت کنم. در بخش شعر آیینی و مداحی برای خاندان اهل بیت (ع) هم فعالیت دارم و نمونه اشعارم را در مجالس و مناسبت‌های مختلف برای حضار می‌خوانم. انگیزه‌های من برای پیوستن به ارتش جمهوری اسلامی شامل ۲ مورد معنوی و مادی بود. خدمت به نظام کشور اولین انگیزه‌ام بود و الگویم در این راه پدرم –مرحوم اسدا... - بوده است. او در دوران دفاع مقدس ۶ سال سابقه جبهه داشتند و به درجه جانبازی رسیدند. با این حال هرگز به دنبال گرفتن مدرک برای ایثارگری‌هایش نبود و از دریافت کمک‌ها یا حقوق در این بخش سر باز می‌زد. او مدام از جهاد در راه دین سخن می‌گفت و به ما توضیح می‌داد که من برای خدا جهاد کرده‌ام و اگر طلبی باشد از خود خدا دارم و امیدوارم توشه‌ای برای آخرتم باشد. انگیزه بعدی من امرار معاش خانواده پدری‌ام بود. پدرم بعد از سال‌ها مجاهدت و تحمل جانبازی فوت شدند و من در سن ۱۸ سالگی سرپرست خانواده شدم. باید تدبیری برای برآورده کردن احتیاجات روزمره می‌اندیشیدیم و این مسئله بهانه‌ای شد که به ارتش بروم تا هم در مسیر انگیزه معنوی که از پدرم آموخته بودم باشم و همچنین وظیفه‌ام در قبال تأمین مایحتاج زندگی را برآورده کرده باشم.

 

مراحل ورود به ارتش برایتان چطور اتفاق افتاد؟

در نوزده سالگی پا به سازمان مقدس ارتش جمهوری اسلامی ایران گذاشتم. به یاد دارم که ابتدا آزمونی سخت از همه داوطلبان گرفتند. البته این تنها آزمون نبود و امتحانات دیگری هم را باید با موفقیت سپری می‌کردیم. بعد از این مرحله نوبت به «آموزش» رسید. بخش آموزش عمومی را در سال ۸۱ در شهر تهران برایمان برگزار کردند و سپس برای آموزش تخصصی به شهر بروجرد اعزام شدیم. یگان تخصصی بروجرد یگان تخصصی مهندسی بود و طول دوره‌ای که برای ما در نظر گرفته بودند ۶ ماهه بود.

 

درباره رشته مهندسی و رسته تخصصی خودتان هم توضیح دهید.

در رشته مهندسی در ارتش، رسته‌های مختلفی وجود دارد. رسم کار هم این است که از بین همه شرکت‌کنندگان در آموزش‌های تخصصی مهندسی، کسانی که از لحاظ اعتقادی بالاتر و دارای روحیه دلیرانه‌تری هستند معمولاً جذب رسته مهندسی خنثی‌سازی مین می‌شوند. به هر حال در این رسته هر لحظه با قطع عضو یا از دست دادن جان مواجه هستیم. من در دوره آموزشی هم نماینده عقیدتی و سیاسی گردان و همچنین نماینده حفاظت اطلاعات بودم و تخصص مداحی داشتم، اما ناگهان اعلام کردند من در رسته مرتبط با خنثی‌سازی مین قرار داده شوم. راستش در اول کار چندان راضی نبودم، اما بعد از آنکه با خودم خلوت کردم به یاد آرزوی همیشگی‌ام که شهادت بود افتادم. به نظرم رسید شاید حضور در این رسته مقدمه‌ای برای رسیدن به آرزوی همیشگی‌ام باشد. به هر حال این توفیق شامل حالم شد که در جمع افسران بخش خنثی‌سازی مین قرار گرفتم، البته هنوز به آرزوی نهایی‌ام نرسیده‌ام!

 

برای پاک‌سازی میدان‌های مین به منطقه اعزام شدید؟ مگر هنوز میدان مین داریم؟

بله! از سال ۱۳۸۳ تا ۱۳۸۹ در منطقه عملیاتی جنوب مشغول انجام مأموریت بودم و زمین‌های آلوده به مین و انواع خمپاره‌های عمل نکرده از زمان جنگ را خنثی و در ادامه منهدم می‌کردیم. به نظرم ۹۵ درصد میدان‌های آلوده به مین و زمین‌هایی که در این بخش شناسایی شده به‌طور کامل پاک‌سازی شده و ۵ درصد کار هم در جریان تکمیل است. این ۵ درصد بیشتر در نوار مرزی ایران و عراق است. بدترین خبری که در سال‌های قبل به من می‌رسید مجروح یا از دست دادن جان افرادی بود که به قصد زیارت مناطق عملیاتی جنوب به‌صورت ناخواسته به علت آگاهی نداشتن یا توجه نکردن به نکات ایمنی در خاک‌های آلوده به مواد منفجره پا می‌گذاشتند و مشکلات بزرگی برایشان رقم می‌خورد، البته فایده خنثی‌سازی فقط برای مسافران یا راهیان نور نیست و افراد بومی که در منطقه رفت‌وآمد دارند یا حتی کشاورز‌هایی که به شدت مشغول کارند باید در محیطی ایمن کار کنند و این خدمتی بود که رسته ما به همه افراد حاضر در آن منطقه انجام می‌داد. ناگفته نماند که حتی از میدان مین پاک‌سازی شده هم باید با احتیاط عبور کرد و درصدی از احتمال را برای باقی ماندن مواد منفجره در عمق نامرئی خاک فرض کرد. از روز اول تا آخرین روزی که در منطقه بودیم مین‌های زیادی را خنثی کردیم. شاید بتوانم بگویم به‌اندازه مو‌های سرم مین خنثی کردم!
 
 

روال کار خنثی‌سازی چطور است؟

روال پاک‌سازی میدان‌ها مین و زمین‌های آلوده متفاوت است. در طول روز ممکن است هر افسر در رسته مهندسی خنثی‌سازی حدود ۲۰ متر از میدان مین را پاک‌سازی کند و خارج از میدان‌های مین این مساحت به ۲۰۰ متر ارتقا یابد. ما بعد از نماز صبح و صرف صبحانه برای کار خنثی‌سازی اعزام می‌شدیم. گاهی منطقه استقرار تا موضعی که باید برای پاک‌سازی آن اقدام می‌کردیم فاصله‌ای دو ساعته داشت و پس از طی مسیر، استقرار موقت، توجیه منطقه و پوشیدن لباس‌های مخصوص دست‌به‌کار می‌شدیم. همه این مراحل باید در حداقل زمان انجام شود چراکه هوای منطقه جنوب عموماً گرم است و سختی کار و پوشش‌های سنگین ما در حین کار، بر سختی و مرارت کار می‌افزاید. پس باید هر چه زودتر در زمانی که گرمای آفتاب کمتر است کار را شروع می‌کردیم. پوشش ما در این کار جلیقه ضد مین و ضد ترکش و پوتین ضد مین و همچنین ماسک مخصوص برای جلوگیری از اصابت ترکش‌ها به سروصورت بود. کارمان تا ساعت ۱۳ ادامه پیدا می‌کرد و زمانی کوتاه هم وقت برای استراحت داشتیم. کار پاک‌سازی بسیار سخت است و در پایان روز به‌اصطلاح کلاً بدن فردی که در این بخش کار می‌کند «خالی» می‌کند. اگر روحیه‌ای پر از ایثار و شجاعت در همه افسران بخش خنثی‌سازی نباشد کار محال خواهد بود.
 
 

چطور جانباز شدید؟

بعد از اینکه در سال ۸۹ به لشکر ۷۷ ثامن‌الائمه (ع) مشهد منتقل شدم به‌مرور زمان دچار عارضه تنگی نفس شدم. ماجرا از آنجا آشکار شد که در مراسم صبحگاه که باید ۵ کیلومتری می‌دویدم با اینکه توانمندی خوبی به واسطه حضور در مراحل سخت جنوب داشتم، اما نفر آخر گروه شدم و مشکلات تنفسی‌ام آن‌چنان بالا گرفت که مجبور شدند توسط آمبولانس به بیمارستان ارتش منتقلم کنند! آنجا آزمایش‌های مختصری انجام دادند و مقداری دارو برایم تجویز شد و به خانه رفتم. ظاهراً روال تشخیص و درمان را به‌صورت کامل انجام نداده بودند و به‌مرور زمان بدنم ضعیف‌تر شد. در ادامه به تهران اعزام شدم و به توصیه پزشکم روال شیمی‌درمانی را آغاز کردم و سلامتی‌ام را تا حدودی کسب کردم. بعد از ۱۰ سال خدمت مفتخر به بازنشستگی شدم. گروه پزشکی برای من چند راهکار مشخص کرد و من بین همه موارد بازنشستگی را انتخاب کردم. ماجرای مشکلات تنفسی هم بنا به نظر پزشکی به این برمی‌گردد که در حین انهدام مواد به‌جامانده در زمین‌های عملیاتی جنوب به علت در معرض بودن طولانی و استنشاق گاز سمی دچار مشکلات جدی بخش ریه شده بودم.
 
 

بعد از بازنشستگی به واسطه جانبازی چه کردید؟

سعی کردم از خانه‌نشینی به شکل بیمار از کار افتاده، فرار کنم و هیچ‌وقت تصویر من در چشم هیچ‌کسی به این صورت ترسیم نشود. برنامه‌ریزی کردم که به سراغ هنر یا مهارتی بروم و در آن مهارت پیدا کنم. نزدیک‌ترین هنر یا مهارتی که در اطرافم بود کاشی‌کاری بود. خانه‌ام کاشی‌کاری نشده بود و سعی کردم با آزمون و خطا و پرسیدن نکات لازم از کار بلد‌ها کاشی‌کاری یاد بگیرم. خوشبختانه این افتخار را هم کسب کرده بودم که یک روز در هفته به نوکری زوار بارگاه رضوی می‌پرداختم و در حرم مطهر خدمت می‌کردم. مطالعه را هم فراموش نمی‌کردم. روز‌ها به این روال می‌گذشت که پس از ۲ سال پیامکی دریافت کردم که از طرف اداره بازنشسته‌ها بود و خواسته بودند برای حفاظت فیزیکی از بانک اقدام کنم. موقعیت را مناسب دیدم، زیرا باعث می‌شد مفیدتر برای جامعه باشم. سه سالی در این بخش خدمت کردم. با توجه به علاقه زیادم به مطالعه تصمیم گرفتم در این بخش به‌صورت جدی و با برنامه اقدام کنم و سپس تصمیم گرفتم که در آزمون سراسری ورود به دانشگاه‌ها در رشته حقوق شرکت کنم. امتحان دادم و در این رشته قبول شدم و پس از ۴ سال مدرک کارشناسی حقوقم را از دانشگاه عالی شاندیز گرفتم.

 

روال قبولی در رشته حقوق برایتان چه طور اتفاق افتاد؟

به نظرم با توجه به روحیاتم و مطالعاتم این رشته جالب بود. می‌خواستم کمک‌حال افراد مظلوم باشم. احتمالاً خوانندگان مطلب وقتی به این بخش می‌رسند تصور می‌کنند من بر پایه جانبازی خود یا ایثارگری پدرم در رشته حقوق قبول شدم، اما به‌هیچ‌وجه این گونه نیست. مدارکش هم موجود است و همکلاسی‌ها و استادانم هم شاهد ماجرا هستند که علاقه‌ام به حقوق باعث شد بتوانم ۴ سال را با نمرات خوب به پایان برسانم. در امتحان مقطع بالاتر هم شرکت کرده‌ام و امیدوارم تلاش‌هایم به بار بنشیند و برنامه بعدی‌ام شرکت در آزمون وکالت دادگستری است تا وکیل مردم برای دستیابی به حقوقشان در محاکم قانونی باشم.

 

برای محله و مسجد چه می‌کنید؟ چه طرح‌های مهمی را پیگیری کرده‌اید؟

دوست دارم آدمی مثبت و مؤثر باشم. هر جایی که حس می‌کنم حضورم می‌تواند مفید باشد حاضر به کار هستم. نمونه‌اش در مسجد محله‌مان –مسجدالنبی (ص) - است. ۲ سال است که جزو هیئت امنا هستم و مسئولیت فعالیت‌های فرهنگی مسجد را برعهده گرفته‌ام. یک سال اخیر هم عضو شورای اجتماعی محله هستم. ازجمله طرح‌هایی که با کمک اعضای شورای محله پیگیری کردیم مسئله امنیت محله بوده است. پیگیر این شدیم که کانکس نیروی انتظامی برای افزایش ضریب امنیت در محله برقرار شود و خوشبختانه وضعیت امروزی امنیت در محله نسبت به گذشته بهتر شده است. از دیگر مواردی که شورای اجتماعی محله به آن پرداخت و خوشبختانه به سرانجام رسیده است می‌توان به آماده‌سازی وسیله نقلیه همگانی برای جابه‌جایی مسافران ساکن محله به نقاط مرکزی‌تر شهر اشاره کرد که ثمره کاری مداوم بود و هم‌زمان پیگیری فشرده‌ای از چند بخش را نیاز داشت که انجام شد. در بخش کمک‌های اجتماعی هم فعال بودیم. در این بخش افراد نیازمند محله را شناسایی کرده و برای همین منظور «کانون خادمیاران» را به سرپرستی حجت‌الاسلام فریمانه‌ای و با همکاری آستان قدس رضوی تشکیل داده‌ایم.

 

خاطراتتان را برای بچه‌های این نسل تعریف می‌کنید؟ باورشان می‌شود؟

نسل امروز و نسلی که من متعلق به آن هستم تفاوت جدی دارند. اقتضائات امروزی جامعه به‌گونه‌ای خاص حکم می‌کند. باید به این فکر بود که به نحوی آگاه سازی هر دو نسل از یکدیگر انجام شود. از طرفی باید مقتضیات امروزی را به نسل من آموخت و از طرفی به نسل امروزی این آگاهی را داد که دستاورد‌های امروزی در حوزه‌های مختلف همانند امنیتی که در جامعه وجود دارد از بستر رنج‌ها و مصیبت‌های بزرگی عبور کرده است که پدران و مادران متحمل آن شده‌اند و باید از این جهت قدردان آن‌ها بود. همه ما چه جوانان و چه پدر و مادران مدیون خون شهدایی هستیم که در همه سال‌ها و دهه‌های پیشین برای بقای این کشور خون خود را نثار کردند.
 
آرامش امروز محصول فداکاری افراد زیادی است که امروزه در میان ما نیستند. به یاد دارم که در کودکی وقتی می‌دیدم پدرم لباس رزم می‌پوشد و به جبهه می‌رود من هم دوست داشتم بتوانم همپای او به مبارزه با دشمن سرزمینم بروم و این روحیه ناخودآگاه در من متبلور می‌شد، اما نسل امروز دشمن را رودرروی خود نمی‌بینید و باید با بصیرت به شناسایی دشمن و مقابله با شرارت‌های او که در بخش تحریم‌های اقتصادی ظهور دارد رفتار کند. همه این موارد به آموزش هوشمندانه‌ای نیاز دارد. به کمک این نسل می‌توان در جنگ فعلی هم به پیروزی رسید.
 
 

خاطره‌ای از دوران مین‌یابی خودتان بگویید؟

چند روز پس از اینکه برای یکی از هم‌قطارانم در میدان مین حادثه ناگواری روی داده بود به همان میدان برای پاک‌سازی رفتیم. به‌رغم گذشت چند روز باز هم آثار خون او بر زمین هویدا بود. آن روز با خودم عهد بستم که خطر را با شجاعت و صبوری بیشتری برای همیشه از این خاک مقدس بزدایم تا دیگر اتفاق ناگواری برای هیچ‌کدام از هم‌وطنانم روی ندهد. روزی کلاهخود هم‌رزم شهیدم را در میدان مینی که برای پاک‌سازی رفته بود دیدم. این کلاه خود برایم یادآور همه شهدایی بود که خونشان بر سرزمین اسلامی‌مان جاری شد تا امروزه من و دیگر مردم بتوانیم در این کشور با امنیت زندگی کنیم. ناخودآگاه اشکم جاری شد و همان‌جا عهد کردم ضریب امنیت کارم را افزایش دهم و مجالی به فعال شدن دشمن‌های خفته در زیرخاک (مین‌ها) ندهم.
اگر سلامتی‌تان به نحو معجزه‌آسایی برگردد حاضرید دوباره به سرزمین‌های گرم جنوب برگردید و مین خنثی کنید.
 
خوشبختانه سلامتی‌ام به طرز معجزه‌آسایی برگشته است و آن را محصول عنایت حضرت امام هشتم (ع) می‌دانم که خود داستانی دور و دراز دارد. واقعیت این است که دلم برای سال‌های خنثی‌سازی مین تنگ شده است و دوست دارم برای تمام کردن کاری که سال‌ها در آن فعالیت داشتم به مناطق عملیاتی جنوب برگردم و دوباره جلیقه خنثی‌سازی بپوشم و کارم را ادامه دهم. در ارتش آموخته‌ام که خود را برای همیشه سرباز این کشور بدانم و هرجایی که نیاز باشد و کمک برای رفع آن نیاز در حوزه کاری و توانایی من باشد مسئولیت من هم همان‌جاست و این کار و آن کار نباید برایم تفاوت داشته باشد.

 

به نظرتان امروزه وظیفه کسانی که شهر و محله خودشان را دوست دارند چیست؟

امروزه کمک کردن به همدیگر وظیفه همه ماست تا در سایه آن به آبادانی و پیشرفت برسیم. معرفی همه خائنان به این آب و خاک در هر لباس و موقعیتی که هستند به مسئولان ازجمله وظایف ماست. باید این افرادی که مخل امنیت و آرامش شهر و محله هستند رسوا شوند. نباید بگذاریم که خون شهدای کشورمان بی‌ثمر بماند.
 
 
 

حرف آخر؟

به هم کمک کنیم و برای این مسئله حد نگذاریم. این مطلب ریشه دینی دارد. حتی اگر این کمک کردن کنار گذاشتن سنگی کوچک از مسیر عبور و مرور مردم باشد. امیدوارم این بیماری فراگیر هم به زودی از بین برود و برای همه بیماران کرونا آرزوی سلامتی دارم. از شهرآرا محله هم ممنونم که به ما بازماندگان قافله شهدا توجه کردند.
گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->