پیش‌بینی بارش باران در اغلب مناطق کشور طی امروز (۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۳) چگونه مصرف‌گرایی زندگی شما را ویران می‌کند؟ برگزاری آزمون استخدامی «معلم پرورشی» و «ورزش»؛ فردا، ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳ واژگونی خودرو در مه‌ولات یک کشته و یک مصدوم در پی داشت (۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۳) برخورد سه دستگاه خودرو حادثه آفرید| نجات راننده محبوس در پراید توسط آتش‌نشانان حریق مغازه در خیابان عیدگاه اطفا شد (۱۲ اردیبهشت)+عکس بهترین راه برای از بین بردن کپک‌ها | چرا نباید از سفید کننده برای پاک کردن کپک استفاده کرد؟ ترفند‌های کاربردی تربیتی برای جلوگیری از لجبازی کودک چرا برخی افراد نیمه‌شب از خواب می‌پرند؟ انحراف مینی بوس در تبریز هشت مصدوم برجای گذاشت (۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۳) با التهاب چشم، ناشی از حساسیت چه کنیم؟ حمله افراد ناشناس به پزشکان در کرخه (۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۳) با گازگرفتگی توسط حیوانات چه باید کرد؟ جاعلان اسناد دولتی در غرب تهران دستگیر شدند (۱۲ اردیبهشت) راز ناپدید شدن یک ماهه جوان گمشده فاش شد
سرخط خبرها

در بی‌پناهی اخلاقی

  • کد خبر: ۱۲۸۴۰
  • ۰۴ دی ۱۳۹۸ - ۰۸:۵۴
در بی‌پناهی اخلاقی
عباس عبدی رئیس انجمن صنفی روزنامه‌نگاران
در ۲ هفته گذشته ۳ کتاب از آقای سناپور، نویسنده خوب، را خواندم که در واقع هر ۳ بخشی از یک رمان بودند؛ «آتش»، «دود» و «خاکستر». تعداد رمان‌های ایرانی که خوانده‌ام آن‌قدر زیاد نیست که بتوانم درباره موضوع کلی آنان داوری کنم، اما تا این حد خوانده‌ام که می‌توانم بگویم موارد کمی از آن‌ها مربوط به زندگی امروز جامعه ایران، به‌ویژه زندگی طبقه متوسط و جوان است.
با خواندن رمان‌های کلاسیک بیش از آنکه درصدد آشنایی با مقطع تاریخی و جغرافیایی که رمان در آن در حال رخ دادن است باشیم، در پی درک موقعیت‌های اجتماعی و انسانی هستیم که افراد چگونه و چرا چنین رفتاری می‌کنند و چه سرنوشتی در انتظار آنان است. آشنایی با آن محیط نیز یافته جنبی خواندن رمان است، ولی درباره جامعه خودمان چه؟ آیا آشنا شدن با محیط نیز یافته‌ای فرعی و جنبی است؟ بنده با اینکه پیگیر مسائل اجتماعی هستم و می‌کوشم که جامعه خود را بشناسم، با این حال اقرار می‌کنم که پس از خواندن این ۳ کتاب حس کردم که در زیر لایه‌های جامعه اتفاقاتی رخ داده است که ما به دلایل گوناگون ازجمله ارتباط نداشتن با قشر جوان، کمتر با آن‌ها آشنا بودیم و هستیم. اتفاقاتی که آگاهی از آن‌ها موجب ترس خواننده نیز می‌شود. شاید گفته شود که این رمان بازتاب‌دهنده همه واقعیت جامعه ما نیست. قطعا چنین است. ولی تردیدی نیست که بخش مهم و روبه‌رشدی از جامعه را به تصویر می‌کشد. آمار طلاق، تجرد، خودکشی و مشکلات روانی این طبقه تأییدی است بر درستی فضایی که در کتاب به تصویر درآمده است. کتاب سرنوشت دختران و پسران طبقه متوسطی را ترسیم می‌کند که گویی در یک دریای مواج و بی‌پناه و بدون تکیه‌گاه در حال گذران زندگی هستند. زندگی که هیچ معنا و مفهومی جز فردیت خویش ندارد و در چنین شرایطی اگر نگوییم همه آنان، شاید بیشترشان در حال تجربه شکست و خرد شدن هستند. جالب اینکه در کل ماجرا حتی یک‌بار هم تکیه‌گاهی اخلاقی را در رفتار و نگاه آنان مشاهده نمی‌کنیم...
گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->