سرخط خبرها

بحثی درباره موسیقی شعر نو در بستر خوانش اثری از محمدباقر کلاهی ‌اهری

  • کد خبر: ۵۵۱۴۹
  • ۱۸ دی ۱۳۹۹ - ۱۲:۰۹
بحثی درباره موسیقی شعر نو در بستر خوانش اثری از محمدباقر کلاهی ‌اهری
نغمه حروف یا واج‌آرایی که هنوز به‌درستی شناخته نشده است، نخستین میزان و قاعده‌ای است که در زمینه موزونیت شعر به آن توجه شده است. عوامل گوناگون در شکل‌بخشی به موزونیت یک اثر دخیل‌اند. با توجه و دقت در فرم و شیوه بیانی اثر محمدباقر کلاهی‌اهری، بنا به‌دلایل متعدد، با وجود ساختارشکنی‌های شگفت‌انگیز در فرم و محتوای آن، موزونیت و موسیقی شعر نیز در آن احساس می‌شود.
علی‌اصغر موسوی | شهرآرانیوز - در تعریف شعر آزاد یا منثور یا به‌قولی سپید، در کتاب «فرهنگ اندیشه نو» آمده است: «شعری که از وزن منظم و قافیه و سایر موازین صوری، آزاد باشد و در جست‌وجوی خود برای یافتن قالب زنده، متکی به اوزان طبیعی کلام باشد.» شعر آزاد با ظهور نوگرایی برجستگی یافت. شعر آزاد برای بدسرودن، آسان‌ترین شعر است و برای خوب‌سرودن، مشکل‌ترین آن؛ زیرا از بیرون هیچ کمکی به شکل‌گرفتن آن نمی‌شود. همان‌طور که تی‌اس‌الیوت می‌گوید: «برای کسی که می‌خواهد اثر خوبی ارائه دهد، هیچ شعری آزاد نیست.» حرف بر سر موزونیت شعر آزاد یا منثور یا سپید است و موازینی که بر آن حاکم است. برخی برآن‌اند که وزن در ذات شعر وجود دارد و از عناصر اصلی آن است. در تعریف شعر آزاد هم رهایی از وزن منظم و قوانین صوری، میزان شناخته شده است، نه هر وزنی. در برخی شعر‌های آزاد یا منثور شاملو، موزونیت از شعر‌هایی با وزن نیمایی و وزن منظم کلاسیک، فراتر رفته است.

نغمه حروف یا واج‌آرایی که هنوز به‌درستی شناخته نشده است، نخستین میزان و قاعده‌ای است که در زمینه موزونیت شعر به آن توجه شده است. واج‌آرایی ترتیب و توزیع واج‌ها یا صدا‌ها و حروف در کلام برای غنای بیشتر وزن و موسیقی و القای بیشتر مفهوم و محتوای سخن است. در تمام طول تاریخ ادبیات، شاعرانی از این هنر بدیعی و آرایۀ لفظی که عامل پدیدآورنده موسیقی درونی شعر است، بسیار بهره برده‌اند؛ از «شبی، چون شبه روی شسته به قیر» فردوسی و «خیزید و خز آرید که هنگام خزان است» منوچهری و «خیال خال تو با خود به خاک خواهم برد» حافظ که بیشترین بهره را از این آرایه در شعر‌های خویش برده است و شاعران نوگرایی، چون اخوان‌ثالث و شاملو در شعر‌های منثورش تا فروغ فرخ‌زاد در این شعر: «من از گفتن می‌مانم/، اما زبان گنجشکان/ زبان زندگی جمله‌های جاری جشن طبیعت است...» (ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد).


خوانش

اگر شعر آزاد یا منثوری با این سطر شگفت‌انگیز و خارق‌العاده آغاز شود که «من میمون نیستم» و شعر را تا پایان ادامه دهیم، درمی‌یابیم که شاعر در پی آن است که خود را از میمون یا درست‌تر بگوییم، از میمون‌واره‌ها یا کسانی که رفتار و هویتی همچون میمون دارند یا از مثلا گاو یا آن‌ها که ویژگی‌هایی همانند این حیوان دارند و از اشیایی دیگر و همانندان آن‌ها جدا سازد و از آن‌ها تبری جوید. اما این تمام معنای شعر نیست. در پایان بند نخست شعر، جر کلام نهایتا ذهنیت زیرهشیار شاعر را به «دسته کهنه‌پیچ جارو» سوق می‌دهد: «من میمون نیستم/ من گاو نیستم/ درخت نیستم/ من میخ نیستم/ ترانس مهتابی و بند رخت/ من مسواک نیستم/ دسته جارو که آن را با یک پارچه کهنه دسته‌پیچ کرده‌اند!»

از اینجا بند دوم شعر شکل می‌گیرد؛ خاطره‌ای از کودکی در ذهن شاعر نطفه می‌بندد و یاد مادر در آن زنده و بازسازی می‌شود؛ مادری که پوست دست‌هایش از کار بسیار و توان‌فرسا، ساییده و نازک شده است، هنگام جاروکردن، دسته خشن آن آزارش می‌دهد: «مادرم پوست دست‌هایش نازک بود/ دسته جارو اذیتش می‌کرد/ من این کار را کردم/ او نگاه کرد/ دعا کرد/ خم شد/ جارو کرد/ مثل سایه‌ای رفت و گذشت!»

همان‌طور که گفته شد، عوامل گوناگون در شکل‌بخشی به موزونیت یک اثر دخیل‌اند. با توجه و دقت در فرم و شیوه بیانی این اثر از محمدباقر کلاهی‌اهری، بنا به‌دلایل متعدد، با وجود ساختارشکنی‌های شگفت‌انگیز در فرم و محتوای آن، موزونیت و موسیقی شعر نیز در آن احساس می‌شود. در سطر آغازین شعر با یک جمله موجز سه‌واژه‌ای روبه‌رو می‌شویم: «من میمون نیستم!» سطری غافلگیرکننده، اما امروزی.
 
این سطر ضمن اینکه هیچ قرابتی با آثار کلاسیک ندارد، شعر است؛ زیرا چه از لحاظ فرم و چه از لحاظ محتوا، همه ویژگی‌ها و عناصر شعری را در خود دارد و کلامی است متخیل و موزون که این دو از عناصر اصلی شعر از آغاز تا امروز هستند. موزونیت آن شاید برای برخی گوش‌های معتاد به وزن عروضی ناآشنا باشد، اما این موزونیت در هنر واج‌آرایی یا تکرار و ترتیب و توزیع متناسب واج یا صامت «م» در طول این مصراع موجز پدیدار شده باشد. این واج یا صدا در سه واژه سطر اول چهار بار تکرار می‌شود که تقریبا بسامد خوبی برای توزیع واج یا صدای غالب بر این مصراع است و سبب موزونیت به‌جا و هماهنگ با محتوای آن می‌شود. واج یا صامت «م» با آهنگ بم خود برای القای مفهوم این جمله خطابه‌ای و روایی و درعین‌حال عاطفی و غم‌بار، تناسب و هماهنگی بیرونی و درونی دارد.

در سطر‌های بعدی این شعر، شاعر باز هم در ادامه از جمله‌های سه‌جزئی دیگر برای بیان ادراک‌ها و عواطف خود بهره می‌جوید: «من میمون نیستم/ من گاو نیستم/ درخت نیستم/ من میخ نیستم/ ترانس مهتابی و بند رخت/ من مسواک نیستم/ دسته جارو...» آهنگ و صدای واج «م» در دو سطر کوتاه آغاز، پنج بار تکرار و شنیده می‌شود. این آهنگ و صدا در کنار و به‌همراه آهنگ واج یا صامت «س» تا پایان شعر ادامه می‌یابد و گاه خودی می‌نماید و صدای غالب شعر می‌شود. در سطر‌های سوم و چهارم و پنجم، آهنگ و صدای صامت «خ» در واژه‌های «درخت»، «میخ» و «بند رخت» به‌یاری واج یا صدای «م» و «س» می‌آید و به خوش‌آهنگی و گوش‌نوازی آن می‌افزاید.
 
واج یا صامت «س» در واژه «نیستم» که چهار بار در حکم ردیف در پایان چهار سطر آغازین آمده و در سطر پنجم که به‌قرینه لفظی حذف شده است و سپس در سطر ششم و نیز در واژه‌های «ترانس»، «مسواک»، «دسته جارو»، «دسته‌پیچ»، «پوست دست‌ها» و «سایه» جلوه‌ای موسیقایی به اثر می‌بخشد و اسباب زیبایی و دل‌نشینی بیشتر می‌شود. در مجموع آهنگ و صدای دو واج «م» و «س» به‌ویژه در بند اول این شعر، سوای عوامل و عناصر دیگر، برای موسیقایی و موزون‌بودن آن بسنده است.
 
اما فراتر از این، سرانجام در سطر‌های پایانی، ترتیب و توزیع هماهنگ واج یا صامت «ک» در واژه‌های «نازک»، «اذیتش می‌کرد»، «من این کار را کردم»، «نگاه کرد»، «دعا کرد» و «جارو کرد» باز هم به‌طور مضاعف بر تأثیر موسیقایی شعر می‌افزاید و به‌عنوان حسن‌ختام موجب تأثیر و القای بیشتر محتوای مرثیه‌وار و غنای موسیقی شعر می‌شود. علاوه بر این، در زبان‌شناسی به واج‌ها یا صامت‌هایی مثل «ر» که در پایان شعر به‌یاری محتوا و مضمون می‌آید، انقباضی و تکریری می‌گویند که هنگام ادای آن‌ها گذرگاه هوا در جای خروج کاملا بسته نمی‌شود بلکه منقبض می‌شود. خاصیت تکریری‌بودن این واج در هماهنگی با محتوای شعر که با فکر مرگ پایان می‌پذیرد و مسئله‌ای است که از آغاز تا ابد ادامه دارد و تکرار می‌شود، درخور تأمل و تأثر است.

از دیگر عوامل و عناصر مؤثر در ایجاد موسیقی مناسب با حالات و عواطف شعر، کوتاه‌وبلندی هجا‌های کلام است. هرچه شماره هجا‌های کوتاه در سخنی موزون افزون‌تر باشد، به آن تندی و تحرک بیشتری می‌بخشد و متناسب و هماهنگ با حالات و معانی شاد و نشاط‌انگیز و مهیج می‌شود و هرچه شماره هجا‌های بلند به‌نسبت بیشتر باشد، سخن آرام‌تر و آهسته‌تر و با حالات و معانی و مفاهیم تأمل و تأثربرانگیز مناسب‌تر و همخوان‌تر می‌شود. شگفت اینکه در طول بند نخست این اثر مرثیه‌وار، همه هجا‌ها بلند و کشیده‌اند و چند هجا هم که در ظاهر کوتاه به‌نظر می‌آیند، همه از نوع هجا‌هایی هستند که مطابق اختیارات زبانی شعر، استعداد بلند یا کشیده تلفظ‌شدن را دارند.


پایانه

در باب موزونیت یک اثر باز هم و افزون‌تر از این‌ها می‌توان کندوکاو کرد و از خواص صوت و از نقش مثلا تکیه کلمات و ماهیت و تأثیر آن در موزونیت شعر و نیز برخی عوامل و اسباب دیگر زبانی و وزنی یاد کرد. در باب معانی و مفاهیم و تصاویر آشکار و پنهان در پس‌پشت این شعر اینک می‌گذریم و به این بسنده می‌کنیم که شاعر انسانی عارف و آگاه است، انسانی کامل و وارسته که اندرز عزیز نسفی را به‌کار بسته است: «در بند آن باش که بعد از شناخت خدای، بی‌آزار و راحت‌رسان شوی که نجات آدمی در این است!»
 
 
گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->