صفحه نخست روزنامه‌های کشور - شنبه ۸ اردیبهشت ۱۴۰۳ وقتی «برمودا» رازهای کامران نجف‌زاده را هم افشا می‌کند! تمساح خونی و سال گربه زیر سایه «مست عشق» «لوران کانته» کارگردان فیلم کلاس درگذشت فیلم‌های سینمایی امروز تلویزیون (جمعه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳) برگزاری کنگره شعر توس تا نیشابور + جزئیات نگاهی به مضمون بهار در شعر معاصر «پدر قهوه» سریال جدید مهران مدیری در راه شبکه نمایش خانگی چندخطی درباره‌ی کتاب «فلسفه‌ی پیاده‌روی» نوشته‌ی فردریک گرو | بجنبید، منتظرمان هستند! بازگشت بهروز افخمی با «هفت» به تلویزیون + زمان پخش تئاتر کمدی «هشتگ، بچه‌شهرستانی‌ام» روی صحنه می‌رود + پوستر و زمان اجرا انعکاسی از مظلومیت غزه در «خاورمیانه» | گفتگو با احمدرضا عبیدی (ججو) به مناسبت انتشار موزیک ویدئو جدیدش فردوسی و «شاهنامه» در نگاه محمدعلی اسلامی ندوشن «صحبت یار» در نگارخانه فردوسی + عکس اضافه شدن شخصیت «غرغر خان» به باغ شادونه نقد کامل فیلم تلماسه ۲ (Dune 2) | زیبایی و وحشت
سرخط خبرها

سهراب سپهری از نگاه محمد رضا شفیعی کدکنی | سهراب شاعر «تنهایی» است

  • کد خبر: ۱۲۸۳۷۱
  • ۱۴ مهر ۱۴۰۱ - ۱۰:۴۲
سهراب سپهری از نگاه محمد رضا شفیعی کدکنی | سهراب شاعر «تنهایی» است
محمدرضا شفیعی کدکنی بر این باور است که است سهراب سپهری حقیقتاً شاعر بود و از حاصل کارش، چند شعر درخشان در زبان عصر ما به میراث مانده است.

گروه فرهنگ |شهرآرانیوز ؛ محمدرضا شفیعی کدکنی در مقاله «شعر جدولی، آسیب شناسی نسل خردگریز» که در کتاب «با چراغ و آینه» (صفحات ۵۹۳ تا ۶۰۵) به چاپ رسانده، بر این باور است که است سهراب سپهری حقیقتاً شاعر بود و از حاصل کارش، چند شعر درخشان در زبان عصر ما به میراث مانده است.

او پی به این نکته (آسیب‌های شعر جدولی) برده و در مصرفِ این جدول، گاه با اعتدال و همراه با حسّ و عاطفه و اندیشه، یعنی «کلام نفسی» عمل می‌کرد، مانند این سطرها: به سراغ من اگر می‌آیید/ نرم و آهسته بیایید/ مبادا که ترک بردارد/ چینی نازک تنهایی من و گاه به گونه‌ای فاقد حس و عاطفه و جمال و بی هیچ زمینه‌ای از کلام نفسی، مانند این شعرها: خیال می‌کردیم/ میان متن اساطیری تشنّج ریباس/ شناوریم و این جدول را به ویژه در «ما هیچ، ما نگاه» مورد بهره برداری اسراف کارانه قرار داد. گرچه شفیعی کدکنی در همین باره می‌نویسد: البته اینجا، تاحدودی، قلمرو سلیقه است.

ممکن است کسانی باشند که از «دندان چپ دریچه کور است» یا «می کرد به فارسی تبسّم» یا «جیغ بنفش» لذتی بیشتر از سخن سعدی: بگذار تا بگریم، چون ابر در بهاران کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران ببرند. ما را با آن گونه ذوق‌ها کاری نیست. همه مدرن‌های اُمّل و افراطی در عمقِ حرفشان این نکته نهفته است که «دندان چپ دریچه کور است» و «می کرد به پارسی تبسّم» و «جیغ بنفش» غرابت و بدعتی دارد که آن را به قلمرو هنر می‌برد، ولی در ابیاتی که از سعدی آوردیم، چون خانواده کلمات، سرِ جای طبیعیِ خود هستند و هیچ استعاره و مجازی و ایماژی روی نداده است، آن‌ها را باید «نظم» دانست نه «شعر».

این را نیز، چون ذوقی است و چندان استدلال بردار نیست، باید از این «ارباب ذوق مدرن» پذیرفت، ولی از یک حقیقتِ اجتماعی و تاریخی نباید غفلت کرد و آن اینکه تاریخ هزار و دویست ساله ادب فارسی به صراحت به ما می‌گوید که درهم ریختگیِ افراطیِ نظام خانوادگی کلمات ـ از آن گونه که در شعر شاعران سبک هندی یا محصولات روزنامه‌های عصر ما دیده می‌شود ـ اگر خوب و اگر بد، دلیلِ انحطاط روح جامعه است و نشانه این است که جامعه به لحاظ فرهنگی، فاقد روح خلاقیّت واقعی است؛ خلاقیّتی که در آن سوی آن، نشانی از نگاه تازه به حیات باشد و زیر سلطه عقل. نمی‌گویم هنر باید زیر سلطه عقل باشد، می‌گویم جامعه‌ای که این هنر در آن بالیده، زیر سلطه عقل نیست.

نیز شفیعی کدکنی می‌افزاید: من در جای دیگری (مفلس کیمیافروش/ ۹۵) به این نکته که چگونه رابطه‌ای استوار برقرار است میان درهم ریختگیِ نظام کلمات و زوالِ خِرد جامعه ما، پرداخته ام و در یک جمله، آن را در اینجا خلاصه می‌کنم که «وقتی هنرمندی (و در اصل جامعه‌ای که هنرمند در آن زندگی می‌کند) حرفی برای گفتن ندارد، با درهم ریختنِ نظام خانوادگی کلمات، سرِ خود را گرم می‌کند و خود را گول می‌زند که من حرفِ تازه‌ای دارم» و ظاهراً نیز چنان می‌نماید که حق با اوست و این خطا را از نزدیک، کمتر می‌توان مشاهده کرد؛ تنها با فاصله گرفتن و دورشدن می‌توان به حقیقتِ این امر پی برد.

ما اکنون به راحتی، در باب خِردگرا بودنِ مشروطیّت و طبعاً خِردگریز بودنِ جامعه صفوی و قاجاری، می‌توانیم داوری کنیم. کسانی که در متنِ این بیماری قرار داشته باشند، غالباً از اعتراف به این بیماری، سر باز می‌زنند؛ چنان که شاعران عصر صفوی، چندان مسحور درهم ریختگیِ نظام کلمات در شعر‌های ظهوری، زلالی و عُرفی بودند که عقیده داشتند بزرگ‌ترین شاعرِ تاریخ ادبِ فارسی، ظهوری ترشیزی است.

شفیعی کدکنی همچنین در این باره می‌افزاید: در عصر خودِ ما نیز، نسلی که به سپهری چنان هجوم برده که گویی از نظر ایشان، سپهری شاعری بزرگ‌تر از سعدی و خیام و مولوی است، به همین دلیل است؛ این نسل، نسلی است که از هرگونه نظام خردگرایانه‌ای بیزار است و می‌کوشد خِرد خویش را، با هر وسیله‌ای که در دسترس دارد، زیر پا بگذارد و یکی از این نردبان ها، شعر سپهری است و اگر سپهری کم آمد، کریشنا مورتی و کاستاندا را هم ضمیمه می‌کند.

او در ادامه می‌نویسد: سپهری شاعر «تنهایی» است. صدبار گفته ام و در همین یادداشت هم تکرار کردم که من سپهری را صددرصد از مقوله آن شاعر عصر صفوی و هوشنگ ایرانی نمی‌دانم؛ بلکه او را یکی از شاعران بزرگ شعرِ مدرن فارسی پس از نیما می‌شمارم در کنار فروغ و اخوان. ولی حرف من، درباره این هجوم کورکورانه است که نسل جوان ما به او دارد؛ به ویژه نسلی که بعد از جنگ ایران و عراق و عوارض اجتماعی و فرهنگیِ آن، به صحنه زندگی اجتماعی ما دارد وارد می‌شود.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->