قلندرشریف: ایستگاه سلامت خط‌دو متروی مشهد در سال ۱۴۰۳ تکمیل می‌شود مجید فاطمی‌ارفع به‌عنوان مشاور شهردار مشهد مقدس منصوب شد (۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۳) افزایش ساعت خدمات‌رسانی خطوط اتوبوس‌رانی مشهد در دهه کرامت | سرویس‌دهی رایگان در روز میلاد امام‌رضا(ع) شهروند خبرنگار | درخواست رفع مشکل آسفالت محله کاظمیه مشهد + پاسخ اعمال‌قانون ۱۰۲۴ دستگاه خودروی حادثه‌ساز در مشهد | ۵۲ نفر در تصادفات رانندگی طی ۲۴ ساعت گذشته مصدوم شدند (۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۳) آمادگی تمام ظرفیت‌های شهری مشهد برای برگزاری جشن بزرگ دهه کرامت سینما «دیاموند»؛ الماس سینمایی کشور بازدید سرزده شهرآرا از مراکز تجاری قدیمی مشهد که خطر حریق و حادثه در کمین آنهاست هوای کلانشهر مشهد امروز در شرایط پاک قرار گرفت (۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۳) وقوع ۶۸ حادثه در پی وزش باد و بارش باران در مشهد(۲۰ اردیبهشت) وزش باد شدید در مشهد باعث جدا شدن ورق‌های کامپوزیت نمای یک هتل شد ۴۳ نقطه از مشهد درگیر آب گرفتگی شد | حجم بارش در مشهد به ۱۳ میلی‌متر رسید (۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۳) فرودگاه مشهد مثل دبی نشد! | بارش شدید باران خللی در پروازها ایجاد نکرد راه‌آهن مشهد: مسافران زمان‌بندی برای رسیدن به ایستگاه راه‌آهن را در نظر بگیرند (۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۳) ۱۵۰ دقیقه‌ تلاش آتش نشانان برای نجات دو جوان کارتن خواب از سیلاب کال خیام + عکس شهردار مشهد: ۶ هزار نیروی خدمات شهری مشغول فعالیت هستند (۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۳) + فیلم رفع ۴۰ مورد آب‌گرفتگی درپی بارش‌های اخیر در مشهد + فیلم (۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۳) مشهدالرضا(ع) در تدارک ویژه‌برنامه‌های دهه کرامت | اجرای بیش از ۳۰ برنامه ویژه برای دهه کرامت در مشهد + فیلم اعلام ویژه‌برنامه‌های دهه ادب و حماسه | همایش علمی «حکیم توس» در مشهد برگزار می‌شود
سرخط خبرها

رودی از غم

  • کد خبر: ۱۵۶۹۰۰
  • ۱۴ فروردين ۱۴۰۲ - ۱۷:۱۷
رودی از غم
همه ما انگار به یک مکان و در یک زمان به تکه‌ای از شهر یا خانه یا یک ییلاق حس دیگری داریم.

خیابان‌های شهر دل گیر و دل باز دارند. یک خیابان به چشم آدم دل گیر می‌آید و خیابانی دیگر حس خوشایند آشنایی به تو می‌بخشد. حس روشنی یا دیدن یک دوست پس از مدت‌ها در روزی که فکر می‌کنی چقدر جهان می‌تواند عبث باشد، اما دیدن دوست معنای تازه‌ای می‌دهد به روز و روزگار و می‌ماند همچون خاطره‌ای روشن.

همه ما انگار به یک مکان و در یک زمان به تکه‌ای از شهر یا خانه یا یک ییلاق حس دیگری داریم. هر زمان سوزن خاطرات بیفتد روی دور یادآوری، آن خاطره توی ذهنت زنده می‌شود و انگار آن خاطره پشت یک شیشه در حال تکرار است و تو فقط می‌توانی تماشاگرش باشی.

عصر‌های ۱۳ یا صبح‌های ۱۴ فروردین یکی از همین زمان هاست که آدم چاره‌ای ندارد می‌تواند پناه ببرد به خاطراتش تا حجم غصه پایان تعطیلات و بازگشت به صبح‌های مدرسه و اخم‌های ناظم‌های ترسناک کمی کم شود. هر غروب ۱۳ فروردین و هر صبح ۱۴ فروردین همین حس را داشت و هر سال تکرار می‌شد و اگر بخواهم روراست باشم هنوز هم با اینکه سال‌ها گذشته است همچنان زنده است.

احمدرضا احمدی شعری دارد که انگار چیزی شبیه این موقعیت‌ها را نوشته است:
«من انبوهی از این بعدازظهر‌های جمعه را
به یاد دارم که در غروب آن‌ها
در خیابان
از تنهایی گریستم.
ما نه آواره بودیم، نه غریب.
اما این بعدازظهر‌های جمعه
پایان و تمامی نداشت‌
می‌گفتند از کودکی به ما
که زمان باز نمی‌گردد.
اما نمی‌دانم چرا
این بعدازظهر‌های جمعه باز می‌گشتند.»

حالا هرسال فروردین من این شعر را زمزمه می‌کنم و برمی گردم به ۱۳ فروردین ۲۵ سال پیش، به دهنه روستای اخلمد. دو یا سه فرش دوازده متری پهن است، همه خانواده ما نشسته اند، چند نفر مشغول غذا هستند. چند نفر مشغول آماده کردن آتش هستند. چند نفر رفته اند دنبال هیزم و ما چند بچه هستیم که می‌خواهیم با چند سنگ جلو مسیر رودخانه‌ای که از دل روستا بیرون می‌زند را بگیریم، ما چند بچه بودیم که کمتر غمگین بودیم، اما غروب که می‌شد نه می‌توانستیم جلو آب را بگیریم و نه جلو غم را.

ما به جریان همیشگی روزمره می‌باختیم، ما نمی‌توانستیم برای همیشه در دهنه روستای اخلمد پنهان شویم و هرچه تلاش می‌کردیم نمی‌توانستیم تمام مسیر از اخلمد تا مشهد که آن سال‌ها خودش یک مسافرت طولانی بود را به سؤال‌های باقی مانده پیک نوروزی فکر نکنیم، به مشق‌هایی که پشت گوش انداخته بودیم.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->