دختر بچه ۱۰ ساله مشهدی در استخر آب غرق شد (۱۴ خرداد ۱۴۰۳) دستگیری مرد مامورنما در شهرک شهید رجایی مشهد واژگونی وانت در دزفول ۷ زن کارگر را مصدوم کرد (۱۴ خرداد ۱۴۰۳) هلال احمر به ۱۱۳۱ نفر از شرکت کنندگان در مراسم سالروز ارتحال امام خمینی (ره) خدمات ارائه داد غرق شدن کودک ۸ ساله مشهدی در استخر گلخانه زلزله در میمند فارس (۱۴ خرداد ۱۴۰۳) حریق خودرو پژو ۲۰۶ و تلاش آتش نشانان برای پیشگیری از انفجار +تصاویر(۱۴ خرداد ۱۴۰۳) تهران از فردا (۱۵ خرداد) بارانی می‌شود اعضای باند حرفه‌ای که کارشان «مختومه کردن پرونده‌ها» بود راهی زندان شدند| همدستی سه کارمند دادگستری با تبهکاران! غم‌های بزرگ چه بلایی بر سر تیروئید ما می‌آورند؟ جاده چالوس به کرج مسدود شد (۱۴ خرداد ۱۴۰۳) پیش بینی وزش باد به عنوان پدیده غالب در خراسان رضوی (۱۴ خرداد ۱۴۰۳) بایدها و نبایدهای طب سنتی درباره نوشیدن آب در روزهای گرم سال+ اینفوگرافی نکات مهمی که باید درباره واکسن «پنوموکوک» بدانید کشف بیش از ١۴ هزار لیتر سوخت قاچاق در مرزهای خراسان رضوی افزایش ۹۰ درصدی حقوق بازنشستگان از چه زمانی اعمال می‌شود؟ آب پاکی روی دست بازنشستگان تامین اجتماعی | چرا همسان سازی حقوق برای تمام بازنشستگان اجرا نمی‌شود؟ «وام ازدواج» فرزندان بازنشستگان کشوری واریز شد (۱۴ خرداد ۱۴۰۳) خاطرات شنیدنی پزشک امام(ره) از توجه ایشان به توصیه پزشکان بازداشت دو سارق موتورسیکلت در تهران| آنها پدر و پسر بودند
سرخط خبرها

شکایت دختر نوجوان از پسر ۱۷ ساله به دلیل سوءاستفاده در خلوتگاه شیطانی

  • کد خبر: ۱۸۲۳۳۶
  • ۱۲ شهريور ۱۴۰۲ - ۱۱:۰۹
شکایت دختر نوجوان از پسر ۱۷ ساله به دلیل سوءاستفاده در خلوتگاه شیطانی
دختری ۱۲ ساله مشهدی می‌گوید بعد از دوستی با پسری نوجوان از سوی او مورد سوء استفاده قرار گرفته است.

به گزارش شهرآرانیوز، دختر ۱۲ ساله‌ای که به همراه مادرش و برای پیگیری شکایت قضایی از یک نوجوان ۱۷ ساله وارد مرکز انتظامی شده بود در تشریح سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری نجفی مشهد گفت: پدر و مادرم با یکدیگر تفاهم اخلاقی نداشتند و مدام در جنگ و جدل بودند تا جایی که کارشان به کتک کاری و ضرب و جرح می‌کشید. به همین دلیل هم مادرم همواره با تاییدیه‌هایی که از پزشکی قانونی می‌گرفت، در مسیر دادگاه و پاسگاه بود و از پدرم شکایت می‌کرد. از سوی دیگر نیز پدرم به دور از چشمان مادرم با زنان غریبه ارتباط داشت و کمتر به خانه می‌آمد. مادرم معتقد بود که پدرم به مصرف مواد مخدرآلوده شده است و دربرابرخانواده‌اش احساس مسئولیت نمی‌کند! درهمین حال گاهی پدرم مرا با خودش به بیرون از منزل می‌برد و من زنانی را می‌دیدم که با او رابطه داشتند و مرا هم با خودشان به تفریح می‌بردند، ولی من آن زمان متوجه موضوع نبودم و از طرف دیگر هم با تهدید‌های پدرم می‌ترسیدم درباره آن زنان به مادرم چیزی بگویم! با وجود این، شکایت‌های مادرم هیچ گاه به نتیجه نمی‌رسید یا به خاطر من گذشت می‌کرد. تا این که پدرم بیمار شد و به خانه پدرش رفت. او اگرچه مجوز یکی از مراکز خدماتی دولتی را گرفته بود و درآمد خوبی داشت، ولی مخارج زندگی را به مادرم نمی‌پرداخت و ما در تنگنای مالی بودیم. به همین دلیل مادرم در یک رستوران مشغول کار شد و با ۷ ساعت کار، ماهانه ۳ میلیون تومان حقوق می‌گرفت. من هم که در خانه تنها بودم ساعت‌های زیادی را روی تراس واحد آپارتمانی می‌آمدم و به رفت و آمد‌های مردم در خیابان نگاه می‌کردم. گاهی نیز یکی از دوستانم را به خانه دعوت می‌کردم تا تنهایی‌هایم را پرکنم!

خلاصه یک روز که روی تراس نشسته بودم و در افکار خودم به رفتار‌های زنانی می‌اندیشیدم که با پدرم ارتباط داشتند، ناگهان چشمم به نوجوانی افتاد که در آن سوی خیابان به من خیره شده بود. او ساعت‌های زیادی را به محل سکونت ما می‌آمد و در همان جا پرسه می‌زد و گاهی نیز با ایما و اشاره به من می‌فهماند که مرا دوست دارد! خیلی زود اوضاع به گونه‌ای رقم خورد که من هم روی تراس منتظر او می‌شدم تا از راه برسد و برای دیدارش لحظه شماری می‌کردم! آرام آرام قرار‌های ما به ورودی پارکینگ کشید؛ چراکه مادرم صبح‌ها به رستوران می‌رفت و من در خانه تنها بودم. «عادل» برایم خوراکی و نوشابه می‌خرید و من غذا‌هایی را که مادرم تهیه می‌کرد، نمی‌خوردم. این ماجرا شک و تردید مادرم را برانگیخت، ولی چیزی نمی‌گفت تا این که چند روز قبل «عادل» تصمیم گرفت در نبود مادرم به خانه بیاید! من هم به دروغ به مادرم گفتم غذایی تهیه کند و زودتر به سرکارش برود؛ چراکه قرار است یکی از دوستانم به خانه بیاید! بالاخره با «عادل» قرار گذاشتم، ولی از نیت شوم او بی‌خبر بودم. او به من گفته بود فقط با هم بازی و صحبت می‌کنیم! اما وقتی در نبود مادرم وارد خانه شد به من دست درازی کرد. من هم که ترسیده بودم، سکوت کردم، اما در این هنگام زنگ خانه به صدا درآمد و «عادل» پا به فرار گذاشت. مادرم نیز که متوجه موضوع شده بود، مرا به کلانتری آورد و از آن پسر ۱۷ ساله شکایت کرد...

ماجرای این پرونده که در «خلوتگاه شیطان» رخ داده است با صدور دستوری ویژه از سوی سرهنگ ابراهیم خواجه‌پور (رئیس کلانتری نجفی مشهد) توسط کارشناسان زبده دایره مشاوره و مددکاری اجتماعی مورد واکاوی و بررسی‌های قانونی قرار گرفت.

منبع: خراسان

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->