صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

توانشهر

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

احمد محمود استاد خلق فضا و زبان بود. صدای شخصیت‌های داستان هایش هر کدام منحصر به خودشان بود. واقع گرایی اجتماعی در قلم احمد محمود به قدری آشکار بود که مخاطب عام نیز به آسانی با داستان هایش همراه می‌شد.

آزاده چشمه سنگی | شهرآرانیوز - زمانی که داستان کوتاه  «صب میشه» را به دفتر تحریریه مجله امید ایران داد، هنوز به آن اندازه از چفت و بست قلمش راضی نبود. می‌ترسید دوستانش او را مسخره کنند که دارد خودش را بین نویسنده‌ها جا می‌زند. برای همین از هیئت تحریریه خواست در عنوان نویسنده به جای محمود اعطا، بنویسند احمد احمد. یک هفته بعد هنگام تحویل داستان دوم به او گفتند یکی از همکارانش با نام احمد احمد فعالیت می‌کند.

نام مستعارش را باید عوض کند. بنویسد احمد محمود. بعد از این، احمد محمود سال‌ها از داستان‌های کوتاه مجلات تا جلد کتاب‌ها و رمان هایش، با او عجین شد و دیگر کسی یادش نیامد او روزگاری احمد اعطا بوده است. کسی که بعد‌ها از او با عنوان پدر داستان نویسی اجتماعی یاد شد و به سبب تجربه زیستی عمیق و طولانی در مناطق جنوبی ایران، لقب پیامبر ادبیات جنوب را به او دادند.

احمد محمود استاد خلق فضا و زبان بود. صدای شخصیت‌های داستان هایش هر کدام منحصر به خودشان بود. واقع گرایی اجتماعی در قلم احمد محمود به قدری آشکار بود که مخاطب عام نیز به آسانی با داستان هایش همراه می‌شد. کتاب هایش را که باز کنی اغلب بوی نفت و شرجی جنوب و ماهی دودی و قلیان به صورتت می‌زند. انگار داری لابه لای خانه‌های کارگری قدم می‌زنی. گاهی از میان سطر‌ها نخلی بلند شده و کشتی‌ها را می‌بینی که در غروب شط آرام گرفته اند. جملات کوتاه هستند و توصیفات ملموس. همین‌ها بود که او را پیشاهنگ داستان نویسی جنوب و روایتگر رنج‌های اجتماعی کرد.

احمد محمود، دانسته بود نویسندگی همان کاری است که اگر غم نان مجال می‌داد، اولویت او بود به سایر فعالیت ها. این را زمانی یقین کرد که کتاب «فردا» از صادق هدایت را به طور اتفاقی خواند و شیفته نوشتن شد. احمد همیشه آگاه به زمانه اش بود و سایه مضامین سیاسی بر قلمش مشهود بود. در مبارزات ملی شدن صنعت نفت هم آن قدر فعال بود که دست آخر منجر به دستگیری اش شد. در زندان بود که به بیماری ریوی مبتلا شد. سه سال که از هجرتش به تهران گذشته بود با داستان «زائری زیر باران» مشهور شد و سال ۵۳ رمان معروف «همسایه ها» را چاپ کرد.

رمانی که به سبب اقبال خوبش، خود را از قائم مقامی مؤسسه تولید پوشاک بازخرید کرد و برای همیشه در خانه نشست تا فقط و فقط بنویسد. نوشتن برای او علاج دردهایش بود الا ریه‌های رنجورش که سال‌ها با آن گلاویز بود. مهر سال ۸۱، احمد محمود در حالی که ۷۰ سال داشت، در بیمارستان مهرداد تهران بستری شد. هشت روزی در اغما بود و پس از آن در صبح روز ۱۲ مهر، رهسپار آرامستان امامزاده طاهر کرج شد، قلم را زمین گذاشت و در جوار گلشیری و شاملو آرام گرفت.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.