صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

توانشهر

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

روز‌هایی که با خودم تنها ماندم!

  • کد خبر: ۶۱۹۱۱
  • ۱۲ فروردين ۱۴۰۰ - ۲۲:۴۲
نعیمه زینبی - روزنامه نگار
 کرونا دیگر حرفی برای گفتن ندارد. تکراری شده است. درست شبیه به گرانی بخشی از زندگی ما شده است و بالا و پایین کردن هرروز خبرهایش دیگر برایمان لطفی ندارد. دیگر نه برایمان تازگی دارد و نه حرف تازه‌ای دارد! داریم با آن زندگی می‌کنیم و می‌سازیم. دیگر نه ما آن قدر اخبارش را دنبال می‌کنیم و نه مردم شبیه روز‌های بی خبری ابتدای شیوع، پیگیر آن هستند.
 
البته پس از پشت سرگذاشتن یک سال عجیب و پر از استرس، مسئله عجیبی نیست که به حضور کرونا عادت کرده باشیم. حالا هم حرف تازه‌ای نیست که بخواهم واگویه کنم! نه آمار کرونا دیگر اهمیت دارد و نه واکسنی که معلوم نیست چه موقع به دست مردم می‌رسد.
 
تنها چیزی که از کرونا برای من مهم شد و مهم باقی ماند، تجربه ۲۰ روز زیست کرونایی بود. ۲۰ روز زندگی در یک مکعب ۳۶ متری که هیچ راه فراری از آن نبود. مواجهه با خودم در یک تنهایی ۲۴ ساعته. تنهاماندن با آدمی که در طول روز‌های عادی اگرچه با من بود، ولی نبود. تنهایی می‌تواند تجربه جذابی باشد اگر به خلوت منجر شود و می‌تواند آزاردهنده باشد اگر نتوانیم خودمان را بپذیریم و با او زندگی کنیم.
 
گوشه اتاق خزیدم و در را به روی همه آدم‌هایی بستم که حالا ممکن است من به آن‌ها آسیب برسانم. این تنهایی مصلحتی و اجباری مرز حضور آدم‌هایی بود که برایم عزیز بودند. یکی از بزنگاه‌هایی که علایق آدم‌ها را از آن‌ها دور می‌کند، نه نزدیک! علاقه هم از آن کلمات دست مالی شده دنیای ما آدم هاست که کمی سنجش عیارش سخت شده است. این با خودبودن فرصتی است تا دستی به سروروی آن‌ها هم بکشم و سره‌ها را از ناسره‌ها جدا کنم!
 
تنهایم، به دور از همه آن چیز‌هایی که من را پیش از این تعریف کرده است؛ کار، خانواده، آدم ها، محیط‌ها و هرچه پیش از این می‌توانست بخشی از من باشد. تنها خودم هستم و انعکاس افکاری که مدام روی در و دیوار اتاق کمانه می‌کند و با شتاب بیشتر مغزم را سوراخ می‌کند.
 
این تنهاماندن اجباری با خودم لازم بود. باید می‌فهمیدم آدم از خودش نمی‌تواند فرار کند. یک روز‌هایی می‌آید که خودت می‌مانی و خودت. باید می‌فهمیدم وقت‌هایی هست که هیچ کس نمی‌تواند کنارت باشد و تو باید خودت را تحمل کنی و با آن کنار بیایی. آدم اگر با خودش حساب درستی نداشته باشد و مدام از خودش بخواهد به مسکن‌های موقت پناه ببرد، روزگار برایش سخت می‌گذرد. آدم یک جایی، یک روزی با خودش تنها می‌ماند و آن وقت تازه می‌فهمد با خودش چند چند است!
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.