زلزله مشهد را لرزاند + جزئیات (۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳) پیش‌بینی هواشناسی در خراسان رضوی و مشهد (۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳) | باران در خراسان رضوی شدت می‌گیرد تداوم بارش باران در ۱۷ استان (۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳) «یسنا» دختر ناپدید شده ترکمن ربوده شده بود؟ آخرین وضعیت افزایش حقوق بازنشستگان تأمین اجتماعی | بازنشستگان خواستار افزایش حقوق با رقمی بالاتر از مصوبه مزد هستند (۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳) سارقان کابل‌های برق فشار قوی در مشهد شناسایی و دستگیر شدند (۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳) بارش باران و لغزندگی معابر در جاده‌های خراسان رضوی (۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳) جزییاتی درباره درمان رایگان کودکان زیر ۷ سال موزه‌ها فردا شنبه (۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳) تعطیل است امنیت غذایی از ارکان امنیت ملی است همه آنچه باید درباره حساسیت فصلی بدانید جلوگیری از ۳ هزار سقط عمد جنین سالم در کشور حریق منزل مسکونی در بلوار میرزا کوچک خان + تصویر حادثه(۱۳ اردیبهشت) شاهرخ‌خان دستگیر شد (۱۳ اردیبهشت) بارش باران و لغزندگی معابر در جاده‌های خراسان رضوی (۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۳) جزئیات لحظه پیدا شدن «یسنا دیدار» از زبان کایت سوار نیشابوری+فیلم برخورد مرگبار کامیون با پژو پارس در نزدیکی مشهد با ۲ کشته و زخمی (۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۳) ویدئو | توضیحات مدیر‌عامل هلال احمر گلستان درباره پیداشدن یسنا، دختر گم‌شده ترکمن یک سوم شهرستان‌های خراسان رضوی فاقد مرکز پزشکی قانونی هستند مشهد، میزبان سومین همایش ملی مدیران خیریه دارالاکرام| بورسیه تحصیلی برای ۸ هزار دانش‌آموز نیازمند
سرخط خبرها

کودک چهارساله؛ افشاگر سرقت ۵۰۰ میلیونی

  • کد خبر: ۲۶۴۹۸
  • ۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۹ - ۱۵:۴۲
کودک چهارساله؛ افشاگر سرقت ۵۰۰ میلیونی
زن جوان ۵۰۰ میلیون تومان جواهرات از خانه دوستش سرقت کرد، اما به طرز عجیبی به دام افتاد

به گزارش شهرآرانیوز، پسربچه زیرک، راز سرقت میلیونی را فاش کرد و باعث شد دزد آشنا گیر بیفتد. سارق دختری جوان بود که به‌خاطر وحشت از کرونا و خرید خودرو نقشه سرقت کشید.
به گزارش همشهری، اسفند‌ماه پارسال زنی به اداره پلیس رفت و از سرقت طلا و جواهراتش خبر داد. وی به مأمور پلیس گفت: چندروز قبل قصد داشتم به میهمانی بروم و می‌خواستم از طلاهایم استفاده کنم. اما وقتی در کمد را باز کردم و به سراغ جعبه طلاهایم رفتم با جای خالی آن روبه‌رو شدم. باورم نمی‌شد آخرین‌بار جعبه طلاهایم را داخل کمد گذاشته بودم و حالا اثری از آن نبود. ارزش سکه‌ها، طلا و جواهراتم بیش از ٥٠٠میلیون تومان بود. همه‌جا را گشتم اما اثری از طلاهایم نبود. احتمال می‌دهم دزد به خانه‌ام دستبرد زده است اما در این مدت آثار تخریب قفل در و پنجره در خانه‌ام وجود نداشت. با این حال تصمیم گرفتم موضوع را به پلیس اطلاع بدهم.

اولین سرنخ
با اعلام این شکایت، پرونده‌ای در این خصوص تشکیل شد تا مأموران دزد این سرقت مرموز را شناسایی کنند. با توجه به اینکه قفل در و پنجره‌ها سالم بود، شکی وجود نداشت که سرقت از سوی آشنا رخ داده است اما شاکی به هیچ‌کس مظنون نبود و می‌گفت به‌دلیل کرونا به‌جز خانواده کسی به خانه‌اش رفت‌وآمد نداشته است. همچنان که پرونده در حال رسیدگی بود، شاکی چند روز قبل به اداره پلیس رفت و گفت سارق طلا و جواهراتش کسی جز بنفشه دوست صمیمی‌اش نیست. زن جوان با اطمینان صحبت می‌کرد و وقتی مأمور پلیس از او پرسید چطور مطمئن است که سرقت از سوی دوست صمیمی‌اش رخ داده، گفت: پسر 4ساله‌ام چند روز پیش به‌صورت اتفاقی صحبت‌های من و پدرش را شنید و با زبان کودکانه‌اش گفت خاله بنفشه را دیده که در کمد را باز کرده و طلاها را برداشته است.
شاکی ادامه داد: وقتی سرقت رخ داد و من متوجه نبودن طلاهایم شدم سعی کردم جلو پسرم از دزدی حرفی نزنم. چون حدس می‌زدم بچه دچار استرس شود و شب‌ها از ترس دزد نتواند راحت بخوابد. اما چند روز قبل با همسرم در حال صحبت بودم و پسرم سرگرم تماشای کارتون. به خیال اینکه حواسش نیست با شوهرم درخصوص سرقت طلاها صحبت کردم و اینکه سرمایه چندساله‌مان از دستمان رفت و برایم معما بود که طلاهایم چطور یک‌دفعه غیب شده بود.

واقعا اسیر خرافات شده بودم و حتی فکر می‌کردم اجنه طلاهایم را برداشته است. حتی گاهی فکر می‌کردم نکند شوهرم یا یکی از اعضای خانواده‌ام طلاها را برداشته‌اند، چراکه ردپای سارقی وجود نداشت و این موضوع بیشتر فکر من را مشغول کرده بود. آن شب لابه‌لای صحبت‌های من و همسرم، ناگهان پسرم گفت «طلاهایت دست خاله بنفشه است». این جمله را که گفت شوکه شدم. بنفشه یکی از دوستان صمیمی‌ام است که قبل از عید برای دیدن من و پسرم به خانه‌ام آمده بود و حالا پسر کوچکم می‌گفت مچ او را هنگام دزدی گرفته است. به همین دلیل مطمئنم که سرقت را بنفشه انجام داده، چون به‌جز او و خانواده‌ام دیگر کسی به خانه‌ام رفت وآمد نداشته است. از سوی دیگر شنیدم که او به‌تازگی یک خودروی پژو خریده؛ در صورتی که درآمد آنچنانی ندارد و خانه‌اش حوالی کرج است. این موضوع باعث شد شکم به یقین تبدیل شود که او با پول طلاهای من، ماشین گران‌قیمت خریده است.

اعتراف به سرقت
پس از اظهارات شاکی، دادیار دادسرای ویژه سرقت دستور بازداشت بنفشه را صادر کرد. او اگرچه در بازجویی‌های اولیه منکر سرقت بود و اصرار داشت که بی‌گناه است اما وقتی متوجه شد که کودک دوستش او را هنگام سرقت طلاها دیده، چاره‌ای جز اقرار به سرقت ندید.
او گفت: به‌خاطر خرید ماشین وسوسه شدم تا دست به سرقت بزنم اما حالا که ماجرا لو رفته به‌شدت پشیمانم. این متهم پس از اقرار به دزدی با قرار قانونی در اختیار مأموران اداره آگاهی تهران قرار گرفت و تحقیقات از او ادامه دارد.


گفت‌وگو
وحشت از ابتلا به کرونا


بنفشه دختری جوان است که انگیزه اصلی‌اش از سرقت را ترس از ابتلا به کرونا می‌داند. حالا درخصوص اینکه چرا به‌دلیل مبتلانشدن به این بیماری دست به سرقت زده، می‌گوید دلش می‌خواسته ماشین داشته باشد تا با وسیله نقلیه عمومی رفت‌وآمد نکند.

فکر نکردی اگر ماشین گران‌قیمت بخری به تو مشکوک می‌شوند؟
به دوستم و خانواده‌ام گفتم وام گرفته‌ام. خودم سرکار می‌روم و می‌توانستم قسط وام بدهم به همین دلیل کسی مشکوک نشد.
خب اگر می‌توانستی اقساط وام را پرداخت کنی، چرا برای خرید خودرو وام نگرفتی؟
اتفاقا چندبار به بانک رفتم تا وام بگیرم و برای رفت‌وآمدم ماشین بخرم اما ضامن می‌خواست. به چندنفر رو زدم کسی حاضر نشد ضمانت کند. از سوی دیگر اقساطش برای من که ماهانه حقوق ناچیزی می‌گیرم زیاد بود. من هم هرطور شده می‌خواستم ماشین بخرم تا با آن رفت‌وآمد کنم، از وسیله نقلیه عمومی می‌ترسیدم.
چرا؟
مادرم مبتلا به کرونا شده بود و خیلی عذاب کشید. از وقتی مادرم اسیر این بیماری شد وحشتی افتاد به جانم. می‌ترسیدم مبادا من هم مبتلا شوم. چون خانه ما کرج است و محل کارم تهران، مجبور بودم هر روز با مترو رفت‌وآمد کنم. به همین دلیل به‌شدت ترس این را داشتم که مبادا به کرونا مبتلا شوم. هرچند تمام نکات ایمنی مانند استفاده از دستکش و ماسک را رعایت می‌کردم، با وجود این می‌ترسیدم و مدام تصور می‌کردم که کرونا گرفته‌ام تا اینکه روز حادثه مهمان خانه دوست صمیمی‌ام شدم و وسوسه دزدی طلاهایش به جانم افتاد تا با فروش طلاهایش بتوانم ماشین بخرم.
از روز حادثه بگو.
میهمان خانه دوستم بودم. سال‌هاست با هم دوستیم و رابطه‌ای صمیمی داریم. آن روز وقتی دوستم در آشپزخانه سرگرم آماده‌کردن غذا بود به اتاق خوابش رفتم. نمی‌دانید چه دلهره‌ای داشتم. چندبار در کمد را باز کردم اما باز پشیمان شدم. می‌دانستم طلاهایش را داخل کمد می‌گذارد و خبر داشتم که او همیشه برای سرمایه‌گذاری طلا و سکه می‌خرد. بین دوراهی بودم اما وسوسه رهایم نمی‌کرد تا اینکه طلاها را برداشتم. فورا داخل کیفم گذاشتم و وقتی برگشتم پسر دوستم را دیدم که وارد اتاق شده بود. فکر نمی‌کردم من را موقع برداشتن طلاها دیده است. اگر می‌دانستم طلاها را سر جایش می‌گذاشتم.
طلاهای سرقتی را فروختی؟
بخشی از آن را فروختم و ماشین خریدم.
فکر نمی‌کردی لو بروی؟
حتی اگر یک‌درصد هم احتمال می‌دادم که لو می‌روم هرگز دست به چنین کار احمقانه‌ای نمی‌زدم. از خودم بیزارم چون با اعتماد بهترین دوستم بازی کردم. در این مدت هم مدام به او زنگ می‌زدم و پیگیر بودم تا ببینم ردی از سارق طلاهایش به‌دست آورده یا نه. او به‌شدت ناراحت بود و من دلداری‌اش می‌دادم اما خبر نداشت که خودم سارق هستم. حالا هم به‌شدت پشیمانم و اگر زمان به عقب بازمی‌گشت هرگز دست به این سرقت نمی‌زدم.

منبع: همشهری 

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->