سرخط خبرها

توماس مان و بهای شاهکارهای ادبی ‌اش

  • کد خبر: ۲۹۳۳۶
  • ۱۷ خرداد ۱۳۹۹ - ۱۹:۱۹
توماس مان و بهای شاهکارهای ادبی ‌اش
«توماس مان»، رمان‌نویس و مقاله‌نویس بزرگ قرن بیستم، یکی از نویسندگان تبعیدی آلمان نازی است. «مان» جوانی‌اش را در مونیخ گذراند و جنگ جهانی اول عقاید میهن‌پرستانه را در او بیدار کرد.
ترجمه عاطفه همایونی- شهرآرا؛ علاوه بر این، اتفاقات و فجایع آن روز‌ها باعث شد «توماس» به تعهدات اجتماعی یک هنرمند در جامعه اهمیت دهد. برادرش، هاینریش، یکی از معدود نویسندگان آلمانی بود که در آن زمان، اهداف جنگ آلمان را زیر سؤال می‌برد و انتقاد او از اقتدارگرایی آلمانی، «توماس» را وادار می‌کرد تا به عقاید جهان‌وطنی برادرش حمله کند.
 
در سال ۱۹۱۶، «توماس مان» به دوستش، «ارنست برترام»، نوشت که او معتقد است فاجعه آلمان «با من و برادرم نمادپردازی شده است؛ رابطه من و برادرم تجسم و سمبل فاجعه آلمان است.» استدلال او تا حدی درست بود. داستان روابط پرتنش بین توماس و هاینریش مان، بخشی آشنا در تاریخ ادبیات آلمان است. در کنار اختلافات در عقاید سیاسی، «هاینریش» در رمان‌نویسی توان رقابت با «توماس» را نداشت. درحالی‌که «توماس» با نوشتن اولین رمانش «بودنبروک‌ها» به شهرت و ثروت رسید، با «مرگ در ونیز» (۱۹۱۲) تحسین شد، با «کوه جادو» (۱۹۲۴) مورد توجه منتقدان قرار گرفت و در سال ۱۹۲۹ موفق به دریافت جایزه نوبل ادبیات شد، هاینریش، برادر بزرگ‌تر، در سایه او ناپدید گشت.

با تأسیس جمهوری آلمان (وایمار) در سال ۱۹۱۹، «توماس» به آرامی در دیدگاه‌ها و باور‌های سیاسی و اجتماعی‌اش تجدید‌نظر کرد. اندکی پس از به قدرت رسیدن نازی‌ها، او به ناچار آلمان را ترک کرد و پس از مدتی اقامت در سوئیس و فرانسه، در نهایت سال ۱۹۳۸ در ایالات‌متحده مستقر شد. «مان» که روزی یک میهن‌پرست متعصب بود، به طور رسمی در سال ۱۹۳۶ از آلمان طرد شد. بااین‌حال اختلافات بین توماس و هاینریش که از حسادتی کهنه‌تر نشئت می‌گرفت، هیچ‌گاه کاملا از میان نرفت.

زندگی خانوادگی «توماس» نیز زندگی آرامی نبود. در سال ۱۹۰۵، توماس با «کاتیا پرینگسهایم» ازدواج کرد و آن ۲ صاحب ۶ فرزند شدند. «آندره ویس»، یکی از زندگی‌نامه‌نویسان «مان»، استدلال می‌کند که او به هیچ‌وجه به «کاتیا» اهمیت نمی‌داد و تنها پیشینه فرهنگی و اجتماعی، موقعیت خانواده او در جامعه مونیخ و بدون شک ثروت این زن بود که برای «توماس» اهمیت داشت. به همین ترتیب روابط «مان» با فرزندانش نیز پیچیده بود. «اریکا»، دختر بزرگ خانواده، فرزند مورد علاقه او بود. «کلاوس» شروع به نوشتن کرد و با همان مشکل هاینریش، برادر توماس، مواجه شد: او نمی‌توانست با پدرش رقابت کند. «کلاوس» در سال ۱۹۴۹ با قرص خواب خودکشی کرد. پسر دیگر او، «مایکل»، نیز خود را به قتل رساند (همانند ۲ خواهر «مان» و همسر دوم هاینریش). پسر سوم، «گولو»، مورخ برجسته‌ای شد که هیچ حرف پسندیده‌ای برای گفتن درباره پدرش نداشت. به نظر می‌رسد تنها ۲ دختر کوچک‌تر، «مونیکا» و «الیزابت»، از سایه بلند و تاریک پدرشان در امان مانده بودند. بررسی‌های دقیق در مورد خانواده‌های بزرگ ادبی و هنری اغلب نشان می‌دهند که این سلسله‌های هنری و ادبی و آثار بزرگشان از رنج دیگران ساخته شده‌اند. «کاتیا» که تمام عمر توسط «توماس» نادیده گرفته شد، همیشه از همسرش حمایت می‌کرد و فرزندانشان را با هزینه‌های زیادی بزرگ کرد. در سال‌های پایانی زندگی‌اش، «کاتیا» اعتراف کرد: «من هرگز در زندگی‌ام نتوانستم آنچه را که خود می‌خواهم، انجام دهم.»
 
گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->