سرخط خبرها

« بهت» قصه غم‌انگیز فیلم‌فارسی‌های معاصر

  • کد خبر: ۳۰۳۳۳
  • ۲۵ خرداد ۱۳۹۹ - ۰۸:۱۲
« بهت» قصه غم‌انگیز فیلم‌فارسی‌های معاصر
درباره فیلم « بهت» اثر عباس رافعی که در شبکه نمایش خانگی توزیع شده است
محمد عنبرسوز/ شهرآرانیوز -  یکی از خصایص عجیب نقد سینما که تحت هر شرایطی آن را ضروری و اعتناپذیر جلوه می‌دهد، این است که در آن هیچ فیلمی را به بهانه ضعیف بودن نمی‌توان کنار گذاشت و فیلم‌های بی‌کیفیت هم، به اندازه آثار جدی و مهم، جای بحث و نقد دارند. در سینما حتی اگر با فیلمی جدی هم طرف نباشیم، از آنجایی که پشت هر اثر هنری و در پروسه تبدیل شدن یک ایده به فیلم، انگیزه‌هایی نهفته است، می‌توانیم آثار ضعیف را به مثابه پنجره‌ای رو به تحلیل شرایط اجتماعی یا دست‌کم تبیین وضعیت خود سینما در روزگار تولید آن فیلم، بررسی کنیم.
حکایت «بهت» هم، نه به واسطه سطح کیفی بالایش، بلکه صرفا از جهت روشن ساختن اوضاع اجتماع و سینمای امروز کشورمان قابل بحث به نظر می‌رسد. از منظر نخست، «بهت» ماهیت فیلم‌فارسی‌های متعدد روزگار ما را مکشوف می‌کند؛ آثاری نازل و شبیه به یکدیگر که هیچ‌کس نمی‌داند با چه توجیهی ساخته می‌شوند. فیلم‌هایی که نه امیدی به اقبال عمومی در گیشه و استقبال مردم دارند و نه در عرصه فرهنگ حتی قادرند، به اندازه یک خط، به رشد فکری جامعه یاری رسانند. «بهت» هم، مثل بسیاری دیگر از فیلم‌های مشابه، اثری ضعیف است که صرفا روی ذائقه امروز مخاطب ایرانی که درگیر تقابل‌های سنت و مدرنیته است، سوار می‌شود تا برای خودش اعتباری دست و پا کند. نسل‌های آینده به خاطر سینمایی که فکر می‌کند با استمداد از یک موضوع اجتماعی که هنوز کاملا در میان همه اقشار جامعه پذیرفته نشده و یک ژست فمینیستی اغراق شده می‌تواند هنر تلقی شود، احتمالا به ما خواهند خندید. علاوه بر این، «بهت» روزگار رونق اکران آنلاین در سینمای دوران کرونا را هم به خوبی بازنمایی می‌کند. صحبت از شیوه جدید اکران است که ظاهرا آثار مهم‌تر سینما به بازی‌اش تن نمی‌دهند و از همین روی، صرفا به یک راه میانبر برای انتشار عمومی فیلم‌های خاک گرفته و اکران نشده‌ای که امید چندانی هم به گیشه ندارند، تبدیل شده است.
فیلم تازه عباس رافعی برای شروع از یک موضوع اجتماعی که سینما و تلویزیون طی سال‌های اخیر به اندازه کافی از آن بهره گرفته‌اند، استفاده می‌کند. اما مسئله رحم اجاره‌ای که از سوی گروه قلیلی از مردم هنوز به عنوان یک روش بارداری قانونی پذیرفته نشده، به تنهایی برای تولید یک فیلم سینمایی بلند کافی نیست و از همین روست که حدودا نصف مدت زمان «بهت» با ترفند‌های نامعقول پر می‌شود. فیلم با یک حقه ناشیانه در قالب آدرس غلط زشتی که با دیالوگ «بچه تو توی شکم زن من چیکار می‌کنه؟» به مخاطب می‌دهد، در ابتدای کار سعی می‌کند حس کنجکاوی بیننده را برانگیزد؛ اما پیرنگ اصلی‌اش نحیف‌تر از آن است که بتواند بیننده عام را یک ساعت‌و‌نیم پای کار نگه دارد و به همین دلیل به دام کشدار شدن و افت آزاردهنده ریتم می‌افتد.
فرآیند آب بستن در این فیلم، اگرچه در متن کار بافته شده و کلیت اثر نمی‌تواند خودش را از این اتهام تبرئه کند، اما در چند موقعیت، بیشتر به چشم مخاطب می‌آید. نریشن‌های مصنوعی که حاوی نجوا‌های آتنا با دختر متولد نشده‌اش هستند، در حالی بخشی از زمان فیلم را هدر می‌دهند که نگارش آن‌ها بی‌دقت و دم‌دستی انجام شده تا جایی که بیشتر محتویات دفترچه یادداشت یک دختر نوجوان عاشق‌پیشه را تداعی می‌کنند تا درونیات زنی جاافتاده و صاحب تجربه را. سکانس‌های تلویزیونی بیمارستان و موقعیت‌های شبه کمدی محل سازماندهی پیک‌های موتوری نیز بخش‌هایی هستند که صرفا برای زیاد شدن زمان اثر به آن اضافه شده‌اند و نقشی در پرداخت کاراکتر‌ها ندارند. بدتر از همه، پرداخت طولانی فیلم به مکالمات اسکایپی فرید با پسرش که در خارج زندگی می‌کند، بدون کارکرد و کاملا حذف شدنی از قصه به نظر می‌رسد و مشخص نیست چرا مخاطب باید به آن‌ها گوش کند.
شروع ضعف‌های عجیب «بهت» را باید در نسبتش با فیلم‌نامه سهل‌انگار آن بفهمیم. فیلمی که ادعای ارائه یک خوانش متفاوت از موضوع لقاح مصنوعی را دارد، با پرداخت سطحی شخصیت‌ها آغاز می‌شود و سعی می‌کند با تمرکز بر صفاتی بزرگنمایی شده و نامعقول از دو خانواده ساکن بالا و پایین شهر که به وضوح به طبقات فرادست و فرودست تعلق دارند، آدم‌هایش را به مخاطب معرفی کند. دوگانه کلیشه‌ای «بهت»، در شغل افراد، محلی که غذا می‌خورند و طراحی خانه آن‌ها، خودش را نمایان می‌کند و نهایتا زیر آوار انبوهی از دیالوگ‌های شعاری درباره اختلاف نظر‌های زن و شوهری، فداکاری زنان و مسئله فرزندآوری مدفون می‌شود.
تلاش نویسنده برای نجات اثرش به گره‌افکنی‌هایی بازمی‌گردد که حتی تصور این میزان از اهمال و بی‌تعهدی هم برایشان دشوار است. نویسنده «بهت» تصمیم داشته تا با طراحی سه گره اصلی، فیلمش را برای سه بازه نیم‌ساعته سرپا نگه دارد؛ اما نهایتا خود آن گره‌ها به پاشنه آشیل اثر تبدیل می‌شوند و جز دلزدگی مخاطب حاصلی ندارند. گره اول که در دقایق ابتدایی خودش را هویدا می‌کند به توافق پنهانی دو زن برای لقاح مصنوعی مربوط است که در کمال تعجب با رضایت شوهرهایشان همراه نبوده و مشخص نیست چطور کار به اینجا کشیده است. البته متن سعی می‌کند با چند خط دیالوگ قضیه را فیصله بدهد؛ اما بیننده ابدا متقاعد نخواهد شد.
در دومین پرده فیلم، یک بیماری رو می‌شود که، به گواه دیالوگ‌ها، خود فرد بیمار از آن مطلع بوده و مادرش نیز همین بیماری را داشته، اما در کمال تعجب تیم پزشکی و تمام آزمایش‌ها بویی از ماجرا نبرده‌اند. سومین گره‌افکنی فیلم‌نامه اما، باورنکردنی و حتی توهین‌آمیز است؛ جایی که یک مرد جوان به دلیل نارضایتی از لقاح مصنوعی همسرش، تصمیم می‌گیرد به همکارش پول بدهد تا زن بیچاره را طوری زیر بگیرد که فقط بچه‌اش از بین برود. این فکر احمقانه و باورنکردنی را «بهت» در اواخر دهه نود شمسی به مخاطب ایرانی تحویل می‌دهد و لابد بیننده هم باید این سطح از بلاهت را باور کند.
بدتر از همه ضعف‌های هنری اما، تلاش نافرجام فیلم‌ساز برای فرهیخته به نظر رسیدن و تظاهر عجیبش به فمینیسم و به‌روز بودن است. «بهت» با موضع‌گیری خام در مورد روابط زوجین، سعی می‌کند خودش را مدافع زنان جلوه دهد و در برابر مردان متحجرش می‌ایستد تا شاید تحسین مخاطب را برانگیزد. این در حالی است که متأسفانه فیلم‌ساز هیچ تلاشی برای معقول جلوه دادن رفتار همان زنانی که مدافعشان است، از خودش نشان نمی‌دهد و مثلا در مورد تأکید خودخواهانه و بی‌منطق شخصیت آتنا برای داشتن فرزند بیولوژیک، فراموش می‌کند فرهیخته و روشنفکر باقی بماند. علاوه بر این، فیلم‌ساز در ایجاد تعلیق هم هیچ‌گونه پایبندی به قواعد سینما ندارد و سعی می‌کند این اثر خلوت و چهار نفره را با سیل دیالوگ‌ها تزیین کند.
«بهت» در شاخصه‌های فنی هم نسبتا ضعیف است؛ اما نمی‌توانیم فیلم‌برداری خوب محمود کلاری و موسیقی جاافتاده فردین خلعتبری را در آن نادیده بگیریم. از جهت کیفیت کار بازیگران نیز، بخشی از تقصیر ماجرا متوجه فیلم‌ساز نیست؛ چرا که با توجه به محدودیت بودجه طبیعی است که تهیه‌کننده نمی‌توانسته گزینه‌هایی بهتر از محمدرضا رهبری و علیرضا آقاخانی را برای نقش‌های رضا و فرید انتخاب کند. با این حال، بازیگران زن فیلم توقعات را برآورده نمی‌کنند. مهتاب کرامتی که روزگاری یکی از بهترین هنرپیشه‌های زن ایران بود، سال‌هاست که در نقش زن فداکار، رنج‌کشیده و مظلوم ایرانی کلیشه شده و به نظر می‌رسد چیز بیشتری برای ارائه کردن در این قبیل نقش‌ها ندارد. رعنا آزادی‌ور (در نقش لیلا) هم، پس از «درباره الی»، مدت‌هاست که فیلمی با آن سطح کیفی بازی نکرده و همچنان به روند نزولی خود ادامه می‌دهد. او با انتخاب نقش‌های بد و بازی‌های دم‌دستی مشابه، استعداد خود را هدر می‌دهد و ظاهرا قصد تغییر این رویه را هم ندارد.
گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->