سرخط خبرها

شهیدی که خبر شهادت خودش را داده بود

  • کد خبر: ۶۹۶۶۰
  • ۱۷ خرداد ۱۴۰۰ - ۱۰:۲۳
شهیدی که خبر شهادت خودش را داده بود
درسال ۱۳۷۸ در مسئولیت فرماندهی گروهان ۲ گردان ۱۴۹ لشکر ۷۷ ثامن‌الائمه خراسان مستقر در پایگاه ایوبی کهنه در مرز‌های شرقی کشور برای انسداد مرز‌ها و جلوگیری از تردد اشرار و واردات مواد مخدر انجام وظیفه می‌کردم.

حسن غلام سلیم‌آبادی - ستوان یکم بازنشسته | شهرآرانیوز - درسال ۱۳۷۸ در مسئولیت فرماندهی گروهان ۲ گردان ۱۴۹ لشکر ۷۷ ثامن‌الائمه خراسان مستقر در پایگاه ایوبی کهنه در مرز‌های شرقی کشور برای انسداد مرز‌ها و جلوگیری از تردد اشرار و واردات مواد مخدر انجام وظیفه می‌کردم. شبی به من مأموریت داده شد، عده‌ای از مقامات را برای آشنایی به منطقه ببرم. سازمان‌دهی و دستورات لازم و طراحی‌ها، شبانه انجام شد و خبر مأموریت هم در یگان منتشر شد، تا آمادگی برقرار شود. حسین علوی شاندیزی نزد من آمد و تقاضای شرکت در مأموریت کرد. از آنجا که تنها فرزند ذکور خانواده‌اش بود و از طرفی در لجستیک مهمات و سلاح پایگاه مسئولیت داشت از پذیرفتن خواسته‌اش امتناع کردم و مأموریت او را درشرح وظایفش بازگو کردم. او با متانت به محل استراحت خود رفت.


فردای آن روز (۱۵ بهمن) پس از اینکه با نفرات منتخب و گروه مقامات عازم منطقه کوه‌های خواجه انجیر شدیم، علوی هم در آخرین خودرو سوار و با گروه همراه شد.


برای غافلگیر نشدن از عقبه، نیرو‌هایی در مکان‌های مختلف گمارده می‌شوند. خبر رسید که یکی از اشرار که برای تهیه آب به چشمه بادال رفته، در دیدرس است. خودم برای زنده به دام انداختنش رفتم، اما دیده‌بان‌های اشرار که در بلندای کوه خواجه انجیر مستقر بودند، به سمت من آتش گسترده‌ای روان کردند.


شرور تحت تعقیب به سنگری پناه آورد و من هم به ناچار در فاصله ده متری‌اش میان دو سنگ پناه گرفتم. دستور خارج کردن مقامات را صادر کردم و در محاصره اشرار، با آن‌ها درگیر بودم که صدای مردانه و مهربانی را شنیدم که می‌گفت «برادرم تنها نیستی من درکنارتم.» علوی بود. سینه‌خیز به سمت من حرکت می‌کرد. از او خواستم برگردد و پشت قلوه سنگی پناه بگیرد که نگاه گلوله اسلحه آن شرور به او اصابت کرد و کبوتربال پر کشید.


قسم یاد کردم تا قاتلش را قصاص نکردم از آنجا قدمی عقب ننشینم. خداوند را سپاس که موفق به قصاص شدم. در نهایت از تاریکی شب استفاده کردم تا پیکر پاکش را به عقب حمل کنم.


روی دوش برش گرداندم. دوستانش می‌گریستند و می‌گفتند شهید پس از اینکه من با شرکتش در مأموریت مخالفت کرده بودم به دوستانش گفته «من فردا عازم بهشتم، ولی فرمانده نمی‌گذارد. ببینید که فردا در بهشت کنار جدم خواهم بود.»
این‌چنین شد که شهید حسین علوی شاندیزی به آرزو و مقصد و مقام خود رسید.

 

 

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->