شهرآرانیوز

قاسم رفیعا

| شهرآرانیوز
راهنمای مقصد خرو!
آن روز کوله‌ها را برداشتیم و راه افتادیم. اول با اتوبوس رفتیم جاغرق و پیاده به سمت کردینه به راه افتادیم.
کد خبر: ۱۳۳۰۱۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۱۴

لباس‌هایی که همیشه کهنه بودند
تا دوازده سیزده سالگی لباسی مخصوص خودم نداشتم. ما چهار تا برادر بودیم که لباس‌ها را به نوبت تنمان می‌کردیم
کد خبر: ۱۳۲۵۶۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۱۱

آن مرد که بود؟
از دوران بچگی هر موقع که می‌گفتیم کوه، منظورمان رفتن به پینه ور بود.
کد خبر: ۱۳۲۲۰۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۰۹

شهادت باباعلی
زندگی مان را وقف هنر کردیم. از اول ابتدایی رفتیم توی گروه سرود و درحالی که معنی و حتی تلفظ درست خیلی از سرود‌ها را نمی‌دانستیم، آن‌ها را می‌خواندیم.
کد خبر: ۱۳۱۷۹۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۰۷

ما توی صف قد کشیدیم
بعد از این همه سال، هنوز وقتی در جایی می‌بینم مردم توی صف ایستاده اند، اگر وقت داشته باشم، چنددقیقه‌ای می‌روم داخل صف و لذت می‌برم.
کد خبر: ۱۳۱۰۲۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۰۲

خاطرات مدرسه
کلاس اول بودم که انقلاب شد. قبل از عید که رفتیم مدرسه، خانم معلم‌ها بی حجاب بودند. بعد عید، چندتایی باحجاب شده بودند.
کد خبر: ۱۳۰۷۴۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۷/۳۰

ما همچنان بچه مانده بودیم
هر فصلی بازی خودش را می‌آورد. یک دفعه می‌دیدی همه کاغذباد درست می‌کنند و می‌روند تپه‌های اطراف...
کد خبر: ۱۳۰۲۶۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۷/۲۷

بازی به قصد کشت!
کودکی و نوجوانی ما به دو قسمت قبل از خلق فوتبال و بعد خلق فوتبال تقسیم می‌شد.
کد خبر: ۱۲۹۹۶۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۷/۲۵

دریا نامرده
قاسم رفیعا - شاعر و طنزپرداز
کد خبر: ۱۲۹۵۷۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۷/۲۳

ما از درخت می‌افتادیم
قاسم رفیعا - شاعر و طنزپرداز
کد خبر: ۱۲۹۲۵۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۷/۲۰

خلاصه یک داستان طولانی!
قاسم رفیعا - شاعر و طنزپرداز
کد خبر: ۱۲۸۸۵۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۷/۱۸

جعبه‌ای که جادویمان کرد
تو کوچه آسیا فقط کل میرزا تلویزیون داشت. آن هم کمدی بود، ولی سیاه و سفید. همه جمع می‌شدند خانه کل میرزا و حوادث انقلاب را‌ می‌دیدند.
کد خبر: ۱۲۸۵۹۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۷/۱۶

غوطه
ما شنا را از استخر‌های خاکی شروع می‌کردیم. به این معنی که خودمان چند سنگ را توی رودخانه می‌گذاشتیم.
کد خبر: ۱۲۸۰۲۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۷/۱۱

میرزامحمد (قسمت دوم)
هر روز که از کوچه سرازیر می‌شدم می‌دیدم بی بی نگران دم در ایستاده.
کد خبر: ۱۲۷۷۰۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۷/۰۹

بچه محله امام رضایُم
قاسم رفیعا - شاعر و طنزپرداز
کد خبر: ۱۲۶۴۷۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۶/۳۰

پرده برداشتن از یک راز اربعینی
قاسم رفیعا - شاعر و طنزپرداز
کد خبر: ۱۲۶۱۵۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۶/۲۸

قصه‌های میرزا محمد و فاطمه بی بی
قاسم رفیعا - شاعر و طنزپرداز
کد خبر: ۱۲۵۵۹۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۶/۲۳

محسن هم آمد
قاسم رفیعا - شاعر و طنزپرداز
کد خبر: ۱۲۵۲۵۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۶/۲۱

کوچه آسیا و ساداتش
قاسم رفیعا - شاعر و طنزپرداز
کد خبر: ۱۲۴۹۱۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۶/۱۹

و من به دنیا آمدم
قاسم رفیعا - شاعر و طنزپرداز
کد خبر: ۱۲۴۵۷۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۶/۱۶

پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->