خادم جمهور به روایت هنرمندان مشهدی + فیلم فعالیت‌های انتخابات ریاست‌جمهوری در صداوسیما با یک حکم آغاز شد مخاطب ۶ میلیونی سینما تا پایان اردیبهشت ماه ۱۴۰۳ محمدعلی باشه آهنگر: آن شب هولناک را تا صبح نخوابیدم ابراز همدردی بیش‌از ۲۵۰ سینماگر درپی شهادت آیت‌الله رئیسی و هیئت همراه بیانیه مجمع خبرنگاران و نویسندگان برای رئیس جمهور شهید «شهرام حقیقت‌دوست» پلیس شد تسلیت مدیرکل تبلیغات اسلامی خراسان‌رضوی برای شهادت رئیس‌جمهور واکنش ملیکا زارعی به خبر شهادت «آیت الله رئیسی» رئیس‌جمهور + عکس ویژه برنامه «شهید جمهور» درشبکه افق + زمان پخش استوری محمد معتمدی در پی شهادت آیت الله رئیسی + عکس سید جواد هاشمی: رئیسی پذیرای انتقادات بود داریوش ارجمند: رئیسی مرد عمل بود تسلیت هنرمندان مشهدی با خلق آثار هنری درباره شهدای خدمت تبیین آیت‌الله رئیسی از چرایی ورود به عرصه انتخابات در برنامه تلویزیونی «جهان آرا» + زمان پخش نصب المان سوگواری در جشنواره کن برای «آیت الله رئیسی» + عکس دعوت از هنرمندان برای روایت مقام شهدای خدمت داوود میرباقری: امید داشتیم رئیس‌جمهور یکی از بینندگان سلمان فارسی باشد تسلیت ابراهیم تاتلیس به مردم ایران «میلاد هارونی» اولین تک آهنگ ویژه شهادت آیت الله رئیسی را منتشر کرد | خادم الرضای مردم +صوت
سرخط خبرها

حال رنگین وصل

  • کد خبر: ۱۶۷۱۱۰
  • ۱۰ خرداد ۱۴۰۲ - ۱۳:۴۱
حال رنگین وصل
پاهایم روی زمین نیست، در امتداد نور‌ها پیش می‌روم. پیش می‌روم، چون قاصدکی آرام و رها. قاصدکی که حامل صد‌ها سلام است، سلام به صاحب سلامت و کرامت.

اینکه در یک تصمیم عجیب با مرخصی ات موافقت شود، اینکه سراسیمه چند دست لباس را نامرتب بچپانی میان ساک و خود را برسانی به ترمینال و آخرین اتوبوس مشهد هم جا نداشته باشد، آن وقت آن قدر التماس کنی و برگه سه روز مرخصی ات را به راننده نشان بدهی تا عاقبت جایی در صندوق بغل اتوبوس به تو بدهد، همه نشان از دعوتی غیرمنتظره است؛ و حالا من اینجا هستم در فضایی متفاوت از بیست و چهار ساعت گذشته...

نور، نور، نور سلسله‌ای از نور‌های رنگی که مرا با خود می‌برند تا نور علی نور. گویی اینجا دالانی است به سمت بهشت. پاهایم روی زمین نیست، در امتداد نور‌ها پیش می‌روم. پیش می‌روم، چون قاصدکی آرام و رها. قاصدکی که حامل صد‌ها سلام است، سلام به صاحب سلامت و کرامت.

قاصدکی که حامل صد‌ها چراغ رنگی کوچک و بزرگ است از دل‌هایی که دوست داشتند وصل شوند به ریسه‌های روشنایی او. محترم خانم که آرزوی قبولی دخترش را در دانشگاه شهرش داشت. مهدی آرایشگر که دوست داشت یک سفر پیاده مشرف شود، بهرام شاگرد آقا ماشاءا... سوپری که تازه عقد کرده بود و درگیر و دار وام و مقدمات دیگر شروع زندگی بود.

کربلایی رضا که بازنشسته شهرداری بود و آرزوی خادمی آقا را داشت. هم خدمتی ها، افسر رکن که وقتی سه روز مرخصی را امضا کرد و شرط گذاشت که روبه روی ایوان طلا از او اسم ببرم. دژبان پادگان که یک نامه گذاشت توی جیبم و گفت: به این شرط می‌ذارم خارج از ساعت بری که این نامه رو بندازی توی ضریح؛ و در نهایت عزیز و بابا.

عزیز گفته بود: سر نماز دعا کردم که با مرخصی ات موافقت کنند که ان شاءا... بری و سلام ما رو هم برسونی. وقتی خواب بودم بابا یک مقدار اسکناس تا شده گذاشته بود توی کیفم و لای آن‌ها روی یک تکه کاغذ نوشته بود «التماس دعا» زیر این نور‌های رنگین و سایه با صلابت طلایی، هزاران قاصدک در حال طواف اند و هرکدام حامل سلامی و کلامی و ما در این میانه «نه خود می‌رویم که او ما را می‌کشد» مبهوت و خیره، سرمست و شاد، بغض کرده و خیس

عکس:حمید سبحانی-شهرآرا

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->